ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
یه بخش جدید میخوام به وبلاگ اضافه کنم و اون هم بخش "پرسش"ه. میخوام هر چند وقت یک بار سوالی رو که باهاش روبرو میشم رو اینجا بنویسم تا هرکدوممون جوابی که داریم رو به هم بگیم و نظرهای هم رو نقد کنیم. فک کنم کار جالبی باشه. آخر هر پست هم یه جمعبندی کوتاه از حرفامونو پایین پست میذارم.در ضمن هر پرسشی که به نظرتون جذاب میاد بگید تا با هم در موردش گپ و گفتی داشته باشیم!
بدون حاشیهی بیشتر میرم سراغ پرسش اول:
۱. آیا باید دربارهی آدمهای اطرافمون قضاوت بکنیم؟
با کمی دقیقتر شدن در سوال بالا، به سوالات جزئی تر زیر خواهیم رسید:
۱. آیا اساسا "قضاوت کردن قطعی و نهایی" درباره اطرافیان کاری مثبت و مفید و یا حتی لازم است؟ چرا؟
۲. اگر جواب مثبت است این قضاوت باید با چه گستردگی و فراگیریای صورت بگیرد.
۲. اگر جواب منفی ست باید پرسید این عدم قضاوت چه نتایجی را به همراه خواهد داشت.
۴. با چه روش و متدی باید قضاوت را صورت داد.
۵. در قبال "قضاوت ابتدایی" چه واکنش و برخوردی باید نشان داد؟
۱. از یک دیدگاه قضاوت رو میشه به دو جزء تقسیم کرد؛ یکی "قضاوت ابتدایی" و یکی "قضاوت نهایی" . همه ما در برخوردهای ابتدایی و سطحی با پدیدههای اطرافمون و بهخاطر "دیدگاه"هایی که داریم، به طور اجتناب ناپذیر، قضاوتهایی رو صورت میدیم؛ که البته واضحه این قضاوتها سطحی و غیرمستند ان. این قضاوتهای ابتدایی بهطور حتم اتفاق میافتن. حالا بعضی وقتا با شدت کمتر بعضی وقتا با شدت بیشتر. اما اگه بیایم و پیِ این قضاوت رو بگیریم و سعی کنیم کامل و کاملترش کنیم به "قضاوت نهایی" میرسیم. قضاوت نهایی یه کار مثبت و حتی لازمه. چرا که ما انسانها در تعامل با سایر همنوعانمون هستیم و با اونها زندگی میکنیم. بنابراین نباید نسبت به اونها منفعل و بدون واکنش باشیم. قضاوت خودش یک نوع واکنش پایهای و اساسیه در این فرایند تعامل با اطرافیان. بنابراین مفید و واجبه؛ که البته شرایط و اولویتها و محدودیتهایی داره.
۲. بعد از این که لزوم قضاوت رو پذیرفتیم باید یک اولویتبندی در نظر بگیریم. در دستهی اول ما با یک سری از آدمهای اطرافمون رابطه نزدیکتر و مهمتری داریم. مثل همسر، دوست صمیمی، شریک، پیشوا و الگو و رهبر یا مثالهای دیگه. این رابطهی تنگاتنگ ایجاب میکنه در مورد اونها به یه قضاوت نهایی و محکم برسیم.
خوبه این نکته رو بگیم که از یک منظر دیگه قضاوت رو میشه به دو دسته تقسیم کرد. "قضاوت شخصیتی" و "قضاوت رفتاری" . قضاوت درباره کلیتِ شخصیتِ افراد و قضاوت درباره رفتار افراد (بدون تعمیم دادن آن به شخصیت کلی فرد) .
در مورد این افراد دسته اول باید هم قضاوت شخصیتی داشت و هم قضاوت رفتاری.
دسته دوم آدمایی هستن که ما با قضاوت کردن در موردشون میتونیم چیزهای مفیدی یاد بگیریم و درنهایت از این طریق خودمون رو اصلاح کنیم. در مورد این افراد باید قضاوت رفتاری داشت؛ به این معنا که رفتار اون فرد رو بررسی کنیم که اگه رفتار خوبی بود سعی کنیم اون رو در خودمون پرورش بدیم و اگر که بد بود اون رفتار بد رو از خودمون دور کنیم. به عبارتی ما در برخورد با این افراد نباید "شخصیت"شون رو ارزیابی کنیم و بگیم آدمهای خوبی هستن یا بد؛ بلکه صرفا باید "رفتار"شون رو تحلیل کنیم و از اون در جهت رشد خودمون بهره بگیریم.
دسته سوم هم آدمایی هستن که واقعا هیچ نیازی نیست که در موردشون قضاوت صورت بدیم. چون این کار در عین اینکه انرژی و وقت و فکر رو ازمون میگیره، فایده و نتیجهای به دنبال نداره. توجه داشته باشین که منظور از "قضاوت" تو این سطور همون "قضاوت نهایی"ه؛ وگرنه قضاوت ابتدایی که اجتناب ناپذیره.
۳. قضاوت نکردن تو موقعیتی که قضاوت لازمه میتونه صدمات جبرانناپذیری رو به آدم وارد کنه. به طور مثال انتخاب همسر بدون قضاوت دقیق میتونه تمام آینده آدم رو خراب کنه؛ یا مثلا انتخاب یک شریک بدون قضاوت دقیق میتونه ضررهای اقتصادی به همراه داشته باشه. نمونه دیگه اینکه انتخاب یک پیشوا بدون قضاوت کامل میتونه زمینه انحراف فکری و رفتاری ما رو فراهم کنه؛ بنابراین قضاوت"بجا" یک امر واجبه.
۴. اصلیترین شرط یک قضاوتِ نهایی، "صبر" و "پرهیز از پیش داوری"ه. زود قضاوت کردن از آفتهاییه که متاسفانه دامن خیلی از ما ها رو گرفته؛ بنابراین قبل از هر قضاوت و اقدامی باید صبر و حوصله به خرج داد.
قضاوت باید با اطلاعات کافی و کامل صورت بگیره. اگر در مورد یک موضوعی اطلاعات کافی نداریم به حدسیاتمون اکتفا نکنیم و اون ها رو ملاک داوری قرار ندیم.
یه روش خوب قضاوت شخصیتی اینه که به افراد نمره مثبت و منفی بدیم. اگر یک رفتار غلط جزئی از کسی می بینیم فقط یک نمره منفی بهش بدیم و به خاطر این اشتباه کوچک دهها نمره مثبت اش رو پاک نکنیم و تمام نقاط قوت و امتیازات فرد رو نادیده نگیریم؛ و البته برعکسش هم هست. خلاصه کلام این که خوبیها رو جدا ببینیم و بدیها رو جدا. این نوع قضاوت میتونه یک دید کلی و خیلی خوب بهمون بده.
۵. در قضاوتهای ابتدایی اصل رو باید بر برائت و حسن ظن گذاشت. سعی کرد به افراد با نگاه مثبت نظر کرد. منتها باید درصد و احتمالی رو برای خطا کنار گذاشت؛ که اگر حسنظنمون اشتباه بود خیلی جا نخوریم و احساس شکست نکنیم.
قضاوتهای ابتدایی به خاطر سطحی بودنشون نباید مورد استناد قرار بگیرن؛ بنابراین نباید بهای زیادی بهشون بدیم و این قضاوت ابتدایی رو با قطعیت به زبان بیاریم و اونها رو ملاک و پایهای برای برخوردها و واکنشهامون قرار بدیم. در همین حد که یک تصور ذهنی کلی از اطرافیانمون داشته باشیم کفایت میکنه.
+ پیشنهاد میکنم مقاله ی "دوم خرداد دوم" به قلم "محمد قوچانی" عزیز، سردبیر ماهنامه "مهرنامه" رو حتما بخونید. با اینکه طولانیه ولی ارزششو داره. البته برای علاقهمندان به سیاست! کلا این ماهنامه خیلی مطالب خوبی داره. تو سایت ماهنامه مهرنامه (www.mehrnameh.ir) هم میتونید مقاله های خیلی خوبی از تو آرشیو پیدا کنید.