در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد
جرقههای تغییر رو میتونیم تو این شعر حافظ به وضوح ببینیم.نمازگزارِ مطیع، با عشق، محراب رو به بازی میگیره و از اون فراتر میره.مرغهای وابسته به چمن با مستیشون، هوای پرواز به سر میبرن.انگار اوضاع کل کائنات با عشق بوی بهبود میگیره و با شادی و مستی آمیخته میشه.
زندگی همه ما پر از فرازها و نشیب هاست. پر از خوشیها، ناخوشیها و خنثی بودنها.اون چیزی که به عمر ما ارزش میبخشه تنها و فقط تنها خوشی حال ماست.حسرت دردناک لحظهی وداع،فقط با یادآوری خوشیها تسکین پیدا میکنه.اما خوشی مترادف شادی نیست.چه بسا خوشیای که در حالت غم به آدم دست میده.آسودگی خاطر حتی با وجود کوهی از درد هم ممکن و محتمله.
تغییرات انسانی رو میشه به دو دسته کلی تقسیم کرد.یکی تغییراتِ "خواسته" و دیگری تغییرات "ناخواسته". هرکدوم از این تغییرها هم میتونن مطلوب یا نامطلوب باشن. اول درباره تغییراتِ خواسته صحبت میکنیم و بعد از اون درباره تغییرات ناخواسته.
خیلی وقتها روزامون درگیر ناخوشی یا بیتفاوتی میشه و بالتبع حس جدیدی به نام "بیانگیزگی" تو دلامون تولید میشه.انگار تو یه باتلاقی گیر کردیم و ثانیهها رو میشمریم تا لحظهی آخر برسه.نیاز به تغییر رو از عمق وجودمون حس میکنیم ولی ناامیدانه منتظر میشیم تا "این نیز بگذرد"؛ اما غافل از این که اون چیزی که میگذره عمر ماست که با سرعت فیتیلهش میسوزه.تو این موارد تغییر حیاتیه.
تو یه سری موارد، تغییر باید خیلی ضربتی و فوریتی باشه. یعنی باید تمام معادلات ذهنیمون رو کنار بذاریم و دفعتاً ضربه مهلک رو به ناخوشیها وارد کنیم و توانشونو بگیریم. شکل این ضربه، مساله به مساله فرق داره. مهمترین عامل تو این مواقع اینه که بعد از قطعی کردن تصمیممون، خیلی سریع دست به کار شیم و اونو به مرحله عمل برسونیم. دو دو تا چهار تا کردن تو این موارد، بیشتر از اون که مفید باشه، مضره و باعث فرسایش میشه.
تو یه سری موارد دیگه، تغییر باید کاملا آهسته و پیوسته باشه وگرنه نتیجهی خوب و موندگار نمیده.باید کاملا حساب شده و بابرنامه پیش بره و تو هر مرحله با تامل و بازخورد گرفتن از قبل همراه باشه. تو هرقدمی که داریم تغییر رو ایجاد میکنیم، شرایط گذشته، حال و آینده رو در نظر بگیریم و در صورت لزوم نقشههای تغییر رو تغییر بدیم. تو این مواقع اگه بخوایم ضربتی عمل کنیم، شاید نتیجه هم بگیریم در کوتاه مدت، ولی به احتمال بسیار زیاد در بلندمدت بازگشت به عقب خواهیم داشت.
بعضی تغییرات دیگه هم هستن که گاهی میان سراغ آدم؛ "تغییر به سمت بدیها"ممکنه تو شرایط خاصی دامنگیرمون بشه.تو یه حالت بحران روانی،یا مثلا تو حالت انتقام و یا کلا تو یه حالت ناهنجار روحی،وسوسه تغییر به بدی پیش رومون جولان میده.خیلی هوشمندانه باید چشممون رو به این وسوسهها ببندیم؛ که اگه نبندیم بعد از خروج از بحران روحیمون، تازه میفهمیم تو چه منجلابی گیر افتادیم.
در مقابل همه تغییرات بالا، یه سری تغییرات هم هستن که ناخواسته اتفاق میافتن.بنا به تغییرات تجربیاتمون، شرایط محیطیمون، تغییر اولویتهامون و خیلی از عوامل دیگه، ناخواسته و نامحسوس دچار تغییر میشیم.بخش زیادی از این تغییرات اجتناب ناپذیره. چه تغییرات مثبت و چه تغییرات منفی. مهمترین هنری که تو این موارد باید به خرج بدیم اینه که خودمونو از قالبها جدا و به زندگیمون از بالا نگاه کنیم. اشتباهات گذشتهمون رو متناسب با همون زمان و شرایط و حال و احوال تفسیر کنیم و دچار افسردگی نشیم. موقعیت فعلیمون رو شناسایی کنیم و ببینیم ته مسیری که داریم میریم کجاست.خیلی وقتا انقدر از "نهایت" غافلیم که تو اون دید از بالا، زندگیمون خیلی مضحک به نظر میآد.یادآوری کردن مقصد میتونه رنگ و بوی زندگی رو از اساس متحول کنه.