۱. خسرو گلسرخی در بهمنماهی سی سال پیش از تیربارانش، در شهر رشت دیده به جهان گشود؛ و در همان کودکی (پنج سالگی) پدرش را از دست داد. او ۱۹ سال ابتدایی عمرش را در قم و با پدربزرگش که از همرزمان میرزا کوچک خان جنگلی بود سپری کرد؛ و بدین ترتیب در همان کودکی و نوجوانی، افکار و اعتقادات مبارزاتی در وجود او ریشه دواند.
۲. در سال ۱۳۴۱ و در آستانهی بیست سالگی، پس از فوت پدربزرگ، با برادرش به تهران مهاجرت کرده و همزمان به کار و درس و مطالعه مشغول شد. او در این سالها به تحصیلات دانشگاهی در رشتهی زبان انگلیسی و نیز آموختن زبان فرانسه همت گمارد و مطالعات گستردهای نیز در حوزهی ادبیات صورت داد. در همین ایام بود که نقدهای ادبی و اشعار زیادی از او در روزنامهها و به نامهای مستعار (مانند دامون، بابک رستگار و...) به چاپ رسید. با این حال شروع جدی کار او را در شعر میتوان سال ۴۵ دانست.
۳. در بیست و شش سالگی (۱۳۴۸) و درحالیکه سردبیر بخش هنری روزنامه کیهان بود، با عاطفه گرگین، شاعر و نویسندهی همفکرش ازدواج کرد. ازدواجی که باعث غنای هرچه بیشتر او و زمینهساز شکوفایی فکریاش در سالهای ۴۸ تا ۵۱ گردید. در همین سالها بود که نقدهای خلاقانه و اجتماعی زیادی از او به چاپ رسید. حاصل ازدواج او و همسرش پسری به نام دامون بود.
۴. در هشتم فروردین سال ۱۳۵۲، ماموران ساواک گلسرخی را در روزنامه کیهان دستگیر میکنند. از آنجایی که ظاهرا در پروندهی او فعالیت سیاسی خاصی مشاهده نگردید، به جرم افکار و نوشتههای انتقادی و چپگرایانهاش احتمال حکم زندانی چند ساله برایش انتظار میرفت؛ که البته بر خلاف پیشبینیها و با اعترافات بازداشتیهایی نظیر شکوه میرزادگی، داستان زندگی خسرو طور دیگری رقم خورد. جالب آنکه همسر او را نیز در همان فروردین ۵۲ بازداشت کرده و بیشتر از سه سال در زندان نگه داشتند.