۱. محسن حججی. جوون شجاعی که احتمالا بنا به دلایل اعتقادی و اسلامی، جونش رو به سختترین شکل ممکن از دست داد. از جنبههای مختلفی میشه به این موضوع نگاه کرد. از دیدگاه خود حججی، از دیدگاه مقامات حکومتی و سیاسی، از دیدگاه خانواده و نزدیکانش و از دیدگاه مخالفین و موافقین این اتفاق در جامعه. من به شخصه فکر میکنم محسن حججی و بقیه عزیزانی که به خاطر اعتقاداتشون، از همهی هستی و دلبستگیهاشون گذشتن، روح بسیار بزرگ و آزادهای دارن؛ ولی مطمئن نیستم که این حجم از خون و ایثار، این «گوشتهای قربانی متبرک» ، ثمر خواهند داشت یا متاسفانه به هدر خواهند رفت.
۲. قرار گرفتن در موقعیت «اقلیت جامعه بودن» ، توأمان تلخی و شیرینی داره؛ تلخی تنهایی و شیرینی غرور و خاص بودن! جامعهی دیندار کشور، خصوصا در شهرهای بزرگ، در حال وارد شدن به این فاز اقلیتیه.
۳. همونطور که اکثر اقتصاددانهای کشور پیشبینی میکردن، روند افزایش نسبی قیمتها بعد از انتخابات شیب تندتری به خودش گرفته. اگر در ماههای آتی با افزایش قیمت ارز، کالا، خدمات، مسکن و... روبرو شدین خیلی هم تعجب نکنین.
۴. «زیر پوست شهر» ؛ عبارت استعاری زیبایی که حتا کلیشه شدنش هم نمیتونه از عمقش کم کنه. نصفشب، وقتی که هیاهوی شهر میخوابه، تازه فقر و فساد بیدار میشه. بدنهای تا کمر فرو رفته تو سطل زباله، روسپیهای شرففروش و معتادانِ در حال جون کندن، همه همینجا و در کنارمونن. نخوابیم تا اونها بیدار نشن.
۵. من نیز چشم از خواب خوش برمینکردم پیش از این / روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچکس / ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را سعدی