نهم بهمن ماه ۱۳۲۰ هجری خورشیدی - ۷۴ سال پیش
۱. در خلال جنگ جهانی دوم (آغاز. ۱۳۱۸) و با بلوکبندی طرفین درگیر جنگ به متحدین (به رهبری آلمانِ نازی) و متفقین، ایران علیرغم تمایلات سیاسی و دیپلماتیک پنهانی که به آلمان و متحدین نشان میداد، در جنگ اعلام بیطرفی کرد. موضعی که چندان از طرف متفقین و به خصوص شوروی که در همسایگی شمالی ایران قرار داشت، جدی گرفته نشد و سرانجام ارتش متفقین در شهریورماه ۱۳۲۰ ایران را اشغال کرد. حملهی شوروی از شمال و شرق و نیز حملهی انگلستان از جنوب و غرب سبب فروپاشی سریع ارتش ایران و استعفای رضاشاه شد.
درخت نوپای پیشرفت که طی حکومت رضاشاه پر و بال گرفته بود، با اشغال کشور توسط مهاجمین غارتگر رو به زوال گذاشت.
۲. پیش از آغاز حملهی متفقین، گزارشات ارتش به شخص رضاشاه بیان میدارد که آمادگی لازم برای دفاع از مرزها از نظر نفرات و امکانات مهیا نیست. این گزارش چندان به مذاق شاه خوش نمیآید و او تدارکات ویژهای برای مقابله با حملهی احتمالی در نظر نمیگیرد؛ چرا که او با توجه به حمایتهای پشت پردهی آلمانها، احتمال کمی برای حملهی متفقین قائل بود. از سوی دیگر به طور مشکوکی و به هنگام حملهی مهاجمین، به سربازان وظیفه، مرخصی اجباری داده شده بود که عملاً منجر به انحلال ارتش شد.
پشت تصمیمات رضاشاه و یا فرماندهان ارتش چه چیزهایی در جریان بود؟ خیانت، مصلحت اندیشی مدبرانه و یا بیکفایتی؟
۳. پس از استعفای رضاشاه و با فشارهای بریتانیا، سلطنت به فرزند رضاشاه، یعنی محمدرضا پهلوی و نخست وزیری به محمدعلی فروغی، سیاستمدار کهنهکار و مورد اعتماد انگلیسیها میرسد. در این دوران است که ایران عملاً از بیطرفی خارج شده و به جبههی متفقین میپیوندد. نقش فروغی در تمام این وقایع بسیار پررنگ است. سیاستمدار اهل فرهنگ و ادبی که قضاوت شخصیتش تقریباً ناممکن مینماید؛ اما آنچه که دربارهی او محرز است آن است که خدمات ادبی و سیاسی بیشماری به ایران داشته است؛ اگرچه نزدیکی او به انگلستان و تمایلش به جلوگیری از ایستادگی در برابر مهاجمین قابل کتمان نیست. مخالفان او این امر را خیانتش میدانند و موافقانش، تدبیری هوشمندانه برای جلوگیری از تجزیهی ایران و کشتارهای گستردهتر.
۴. در نهم بهمنماه ۱۳۲۰ شمسی و پس از گذشت پنج ماه از اشغال کشور، با همکاری دولت فروغی و نیز مجلس شورای ملی، پیمان اتحاد میان سه دولت ایران، انگلستان و شوروی تصویب میشود. پیمانی که در آن ایران منفعلانه متعهد به همکاری با این دو دولت شد. اعطای پروانهی استفاده از راهها و سیستمهای مخابراتی کشور، تأمین نیازهای نیروهای روس و انگلیس از جهت نیروی کار و ابزار موردنیاز و نیز الزام سانسور گستردهی مطبوعات، از جمله تحمیلیات قرارداد به ایران بود. در مقابل، انگلستان و شوروی تضمین کردند تمامیت ارضی و استقلال ایران را به رسمیت بشناسند و نیروهای خود را پس از شش ماه از پایان جنگ از کشور خارج کنند. مصوبهای که چندان هم عملی نشد و نیروهای روس تا مدتها پس از پایان جنگ خاک ایران را ترک نکردند.
تمام مناسبات حرفهای دیپلماتیک دنیا بر اساس منفعت و هزینه بوده است. جنایات اشغالگران، حتی تحت سانسور مطبوعات و بندهای فریبندهای چون به رسمیت شناختن حاکمیت و استقلال کشور، در سیاهترین صفحات تاریخ ایران ثبت شده است. همچنین باید در نظر داشت گرفتن حتی چنین امتیازاتی از دولی که تمام کشور را اشغال کرده و تحت سلطه گرفته بودند، دارای ارزش نسبی و قابل تأمل میباشد.
+ در متن فوق از کتاب تاریخ ایران اثر التون، خاطرات سپهبد رزمآرا و نیز سایتهای پژوهه و ویکیپدیا بهرههایی گرفته شده است.