اندیشه بان

اندیشه بان

جایی برای پاسداری از اندیشه
اندیشه بان

اندیشه بان

جایی برای پاسداری از اندیشه

حاشیه / مهرماه 1394

۱. زخم؛ پدیده‌ای که با دو تا ویژگی شناخته می‌شه. یکی این که تو لحظه‌ی اتفاق دردناکه. دیگری هم این که به مرور زمان دردش تسکین پیدا می‌کنه. نکته جالب اینه که زخم‌ها هم می‌تونن جسمی باشن و هم روحی. یادمون باشه نذاریم زخم بدون درمان، به سمت کم درد شدن بره. چون زخم بی درمان، هرلحظه آماده‌ی سر باز کردن و تحمیل درد به آدمه.


۲. جمله‌ای خوندم از کتاب چشمه ی روشن که برام جالب بود. می‌گفت: " این که آدمیان از درس‌های تاریخ خیلی چیز فرا نمی‌گیرند مهم‌تر از درس‌هایی است که تاریخ باید به ما بیاموزد " .


۳. بی تو نه زندگی خوشم، بی تو نه مردگی خوشم / سر ز غم تو چون کشم؟! بی تو به سر نمی‌شود                    مولانا


۴. درباره‌ی دو موضوع جنجالی این روزها خیلی کوتاه نظرمو عرض می‌کنم. موضوع اول ماجرای حج و منا و فاجعه‌ی انسانی. بسه هی مرثیه سرودن، عزاداری کردن، محکوم نمودن و ستاد ویژه تشکیل دادن! واسه یه بار هم که شده تحریم حج و لاغیر. بدون هیچ کار اضافه‌ای.

موضوع دوم هم استندآپ کمدی هایی که پاشون به چشمامون باز شده! به شخصه از طناز شیک و فاخری مثل سجاد افشاریان استقبال می‌کنم تا " خنداننده " ی صرفی به اسم مهران غفوریان.من  شادی ذهنی رو به شادی صورتی ترجیح می‌دم.


۵. مردم می‌گن اگه کسی رو دوس داری یه مدت بذارش کنار و بهش اجازه رفتن بده؛ اگه واقعا دوستت داشته باشه می‌مونه باهات. اما همین مردم از اون طرف می‌گن اگه کسی رو دوس داری هیچوقت نذار تنها بمونه و بدون تو زندگی کردن رو یاد بگیره. مردم چیزای زیادی می‌گن، مخصوصا تو " فضاهای مجازی رها " که به سرعت جمله‌ها کلیشه می‌شن و تکرار. بیاید زندگی‌مونو براساس این جمله‌های قالب گیری شده پیش نبریم. خودمون با فکر خودمون اطلاعات رو تجزیه و تحلیل کنیم و مسیر زندگی‌مون رو بسازیم. به قول مرحوم شریعتی زندگی کتابیه که اگه خودت ننویسیش، دست‌های زیادی منتظرن تا برات بنویسنش.


۶. والیبال‌مون که تو سال‌های اخیر پدیده‌ی جهانی بود، امسال نتیجه نگرفت. برای یک بار هم که شده قضاوت نکنیم. صبر کنیم و زمان بدیم تا داده‌هامون تکمیل بشه، بعد از اون کارشناسی کنیم.


۷. تاج گذاری پادشاه فصل‌ها، پاییز، و سرخ شدن گونه‌های انارهای ترش و شیرین زندگی رو تبریک می‌گم.


۸. درکنارت تازه فهمیدم چرا در نیمه شب / رهروی در جاده هموار خوابش می‌برد

دوستت دارم که آمد بر زبان خوابم گرفت / متهم اغلب پس از اقرار خوابش می‌برد                               اصغر عظیمی مهر

نظرات 2 + ارسال نظر
رضوان دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 14:02

سلاااااام خوبی داداش علیرضا پست اینسری هم عالی بود ولی تو استند اپ کمدی نظرم متفاوته بنظرم طنز،طنزه تا وقتی توهین نباشه مشکلی نی بنظرم.شعرای قشنگی تو پست بود.گرفتارم امسال واسه همین دیر میام.موفق باشی داداشی

به سلام رضوان جان کم پیدا.خوشحالم کردی اومدی.ایشاالله ک چرخای زندگیت خوب بچرخه.
آره دو طیف مختلف طنزه.سلیقه هرکس یکیشو می پسنده.و کاملا هم قابل احترامه.
بازم وقت کردی سر بزن...

مینا شنبه 16 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 12:01

سلام.ای بابا ... وبلاگ جدید مبارک عاغا

عرض شود که زخم ها...به نظرم هیچوقت جای زخما خوب نمیشن .حتی اگه یه زخم جسمی هم باشه و اثرش از بین هم بره اما گهگداری یادآوری میکنیم صرفا به این خاطر که مثلا دیگه تکرارشون نکنیم تا این زخم ایجاد نشه!!نتیجه ای که من میگیرم اینه که یا جاشون میمونه یا یادشون!!!!!بهترین حالتش اینه که تبدیل به کینه نشه...!

2/واقعا...تاریخ کشور ما احتمالا یا باید پراز سانسور باشه یا همه جاش دوره ی انحطاط اون باید عنوان کتب تاریخی باشه...

3/.......

4/والا اون فاجعه ی منا که اصن یعنی قشنگ همه ی وجود منو به شخصه دچار افسردگی کرده بود من هر سحنه ای که میدیدم اشکمو درمیاورد...این واقعا یه درد بود ،خیلی برام جالب بود اینکه تو ماه رمضون شبکه یزد این قاری بین المللی رو باهاش مصاحبه داشت و قشنگ اون لحظه از اشک شوقی که خانواده ی این قاری میریختن منو هم متاثر کرد جوری که خیلی اتفاقی شبش تو دفتر خاطراتم پیش خودم نوشته بودم خدایا منم همچین چیزی رو میخوام یه اشکی از سر شوق بعد از مدتها ناامیدی ازت،و همین اشک شوق اینا همینطور جلو چشام بود که یهو تو این فاجعه اینطور مصیبتی به اینا وارد شد ؛پیش خودم میگفتم وااقعا چرا؟چرا باید اینطوری یه احساس قشنگ تو یه خانواده ای اینطوری به خاطر ندونم کاری یه کشور به هم بریزه؟واقعا جز یه جبر تلخ و دردآور هیچ دلیلی نداشتم!و اینکه خب علیرضا فوقش یه مدت تحریم میشه این اتفاق و اتفاقای هرساله ی منا رو کی پاسخ میده؟خب یه مساله ی کاملا احساسیه هم نسبت به اینکه در راه خدا بوده هم اینکه بهرحال دردآوره!صرفا یه موضوع پیش پاافتاده ی سیاسی نیست که بگیم تحریم و تمام...خب اینم یه زخمه که جاش میمونه .چطوری این تحریم پاسخگوی این زخم عمیق میشه؟

در مورد این طنز و تلویزیون و اینا من شخصا یادم نمیاد کی نشسته باشم تماشاکرده باشم ولی خب صرفا یه سرگرمی محضه برام و اصلا آنالیزش نمیکنم.اما یه مدت بحث این برنامه ماه عسل و رامبد جوان بود که باز هیچکدومو دنبال نکرده بودم ولی میدونم هردوش نیازه

5/اوهوم ...دقیقادرسته .بیشتر حالت شعار دارن .اما بهرحال خیلیاشون زبان حال آدماست من بعضیاشونو خیلی خوب میفهمم درکل خیلیاشونم هستن که واقعا مشخص نیست از کیه ،سندیتی ندارن!!
6/اوووووووه یس من از والیبال فقط سعید معروف رو میشناسم و نظری ندارم

7/ اونقدر این فصل و حال و هواشو دوست دارم که باور کن فقط دارم به شوق پاییزهای گذشته ی زندگیم زندگی میکنم ...البته خب پاییز فصل تولد مینا خانومه و نمیشه که خششش نباشه...

8/خیلی قشنگ بود خیلی

سلام علکم!
ممنونم!البته محتوا ک بی تغییر بوده!فقط ظواهر تغییر کرده!
1. آره بخوایم نخوایم ردوزخم می مونه.کم یا زیاد. اما خوب "درمان" خیلی مهمه! باید و باید زخم رو درمان کرد،حتی اگه بخواد جاش بمونه

2. و چقدر سخته از پس پرده های سانسور و تحریف تاریخ را دیدن!

4. آره متوجهم مینا. ابعاد دردناکی حادثه خیلی بزرگ بود. اون موقعی ک پستو نوشته بودم عصبانی بودم. باید ابراز همدردی هم کرد، ولی نباید "فقط" همدردی کرد! مگه همین چن وقت پیش نبود ک جرثقیل سقوط کرد و ده ها نفر مردن؟! خوب حکام وقتی می بینن هرکاری میکنن باز مسلمونا تندتند حاجی اعزام میکنن، خوب تلاشی هم نمیکنن برای بهبود اوضاع دیگه
منم نمی دیدم. فقط همین استندآپا رو دیدم.پیشنهاد میکنم اجراهای سجاد افشاریان رو ببینی.خیلی جالب بود.

5. آره من منکر قشنگیشون نمیشم. ولی این ک این تک جمله ها بخوان الگوی زندگیمون بشن به نظرم یک آفته.

6. ما هم تو این جو دو سال اخیر یهو والیبالی شدیم :دی

7. عجیب زیباست این فصل! اوهوم. یک ماه دیگه بهت تبریکشو میگم :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد