اندیشه بان

اندیشه بان

جایی برای پاسداری از اندیشه
اندیشه بان

اندیشه بان

جایی برای پاسداری از اندیشه

دین من

در حدود هزار و چهارصد سال از ظهور دینی به نام "اسلام" می‌گذرد. زمان بسیار زیادی که از رویش این دین گذشته است سبب آن شده که اشکال و برداشت‌های مختلفی از آن و به تبعش نتایج و خروجی‌های متنوع و متفاوتی را شاهد باشیم. هرکدام از این برداشت‌ها از اسلام، نام بخصوصی نیز به خود گرفته است. اسلام ناب محمدی، اسلام سنتی، اسلام آمریکایی، اسلام صوفیانه، اسلام لیبرال، اسلام مارکسیستی، اسلام مدرن و پویا، اسلام انقلابی، اسلام وحدت‌گرا و صلح‌طلب و ده‌ها اسم و عنوان دیگر.

حال سؤالاتی پیش می‌آید ازاین‌قرار که آیا این برداشت‌های متنوع و بعضاً متضاد از یک دین واحد را باید ضعف آن دانست یا قوتش؟ آیا انتساب عنوان "اسلامی" به هرکدام از این برداشت‌ها درست است یا خیر؟ آیا طرفداران یکی از این اَشکال اسلامی می‌توانند شکل‌های دیگر را بکوبند و تخریب کنند؟ روابط این گروه‌ها با یکدیگر چگونه باید باشد؟ خروجی و ثمره هرکدام از این برداشت‌ها چه بوده است؟ نوع نگرش و اساس و پایه‌ی هرکدام از این گروه‌ها بر چه اساسی ست؟ و ده‌ها و صدها سؤال دیگر.

به‌شخصه مطالعه و تلاش زیادی کرده‌ام برای شناخت هرکدام از این "فرقه گونه"های اسلامی؛ اما به برآیند واضح و روشنی نرسیده‌ام.بنابراین به این نتیجه رسیدم که صرف‌نظر از نام‌ها، به اصل موضوع بپردازم. به‌عبارتی‌دیگر به این اهمیت ندهم که خط فکری‌ام، اسم و عنوانِ اسلام ناب محمدی می‌گیرد یا اسلام  لیبرال؛ بلکه به اصول فکری و اعتقادی اهمیت دهم.

حال می‌خواهم در چند سطر اسلام مقبولم را شرح دهم. البته گاهی این سؤال ذهنم را مشغول می‌کند که این عقیده و باور من شاید اصلاً "اسلام"نباشد. نمی‌دانم. شاید این برداشت‌ها و افکار به‌واقع در دین اسلام محلی از اعراب نداشته باشد، اما آنچه برایم مسلم است و در عقایدم ثابت، آن است که اصول اولیه و اساسی این دین مانند توحید الهی، روز جزا، فرستادگان و منتخبان الهی و از این قبیل اصول را قبول دارم و اگر قبول داشتن این اصول برای "مسلمانی" کافی باشد من یک "مسلمان"ام و اما اگر علاوه بر قبول داشتن این‌ها، موارد جزئی‌تر نیز شرط باشد شاید نتوانم خود را مسلمان بنامم.

 

اسلام من گسترده و درعین‌حال عمیق است. هدفش اصول اساسی و پایه‌ای الهی و انسانی ست. هدفش یکتاپرستی، اخلاق، عدالت، معنویت و صلح و آرامش است.

 

اسلام من گسترده است. به این معنا که در دایره‌ی محدود چند اسلام‌گرای تند و دوآتشه محدود نمی‌ماند. نمی‌گوید "خدا با ماست ولا غیر". نمی‌گوید هرکه با ماست خدایی و بهشتی و ربانی و با بصیرت و مدبّر است و هرکه با ما نیست دوزخی و کافر و منافق و منحرف و فتنه‌گر. اسلام من حتی با دشمنش نیز به‌گونه‌ای دوست است. سخن گفتن و مذاکره کردن و خوش‌وبش کردن با سخت‌ترین دشمنانش را نیز تاب می‌آورد. اسلام من به‌قدری وسیع و پهناور است که برای تک‌تک موجودات روی این کره خاکی برنامه و اندیشه دارد و به هرکدام «نسبتاً» ارزش می‌دهد. فرقی هم ندارد این انسان‌ها مسلمان‌اند یا بت‌پرست؛ صهیونیست‌اند یا شیعه؛ خواص‌اند یا عوام؛ عالم‌اند یا جاهل؛ غربی‌اند یا شرقی. اسلام من برای همه‌ی این گروه‌ها و دسته‌ها فکر و برنامه دارد و ارزش نسبی قائل است.

 

اسلام من عمیق است و نه ظاهربین و سطحی. اسلام من تمام هم‌وغمش تلاش در راه رسیدن به آرمان‌های بزرگ و اساسی‌اش است. تلاش برای احیا و گسترش یکتاپرستی و اخلاق و عدالت. اسلام من پیروانش را با ریش و چادر برچسب‌گذاری نمی‌کند و در اوج سطحی‌نگری و عمق ساده‌اندیشی، به خاطر تیغ و کراوات و مانتو، افراد را از دایره‌ی اسلام خارج نمی‌کند. دین من با دیدن انسانی که در ماه رمضانش آب می‌نوشد تمسخر و بدوبیراه گویی آغاز نمی‌کند. در اسلام من خودبزرگ‌بینی گناهی کبیره است. اسلام من آن پیرو اش را که خود را مسلمان و خدایی می‌داند و دیگر مسلمان را منحرف و فاسق، مرتد می‌داند. دین من برای یک "عمامه به سر" بیشتر از یک "پینه به دست" ارزش و اعتبار قائل نمی‌شود. دین من عمیق است. طرفدار پر و پا قرص روشنفکری ست. به کُنه و محتوای پدیده‌ها و وقایع می‌پردازد و نه به ظاهر و نمای آن‌ها. دین من نسبت به‌ظاهر مطلقاً هم بی‌تفاوت نیست، اما برای "ظاهر" امتیازی صدها برابر کمتر از "باطن" قائل است.

 

هدف اسلام من یکتاپرستی است. تک خدایی، خدا را بی‌شریک دانستن. او را قدرت مطلق دیدن. اسلام من بت‌ساز و بت‌پرست نیست. در آن خدا حرف اول و آخر را می‌زند و نه مبلغان ملبس اش و نه حتی فرستادگان معصومش. در اسلام من شفاعت کمرنگ است. خدای اسلام من به بهانه‌ی یک دقیقه پذیرایی از عزادار حسین‌اش، گناه و ظلم چندین ساله را عفو نمی‌کند. در اسلام من علی و حسین و کربلا همه وسیله‌اند و نه هدف. اسلام من علی را دست‌آویزی می‌داند برای رسیدن به اهداف بلندش. شخص علی و گریه و اشک برای او را غایت و اصیل نمی‌داند. اگرچه ارزش نسبی برایش قائل است. در اسلام من حکومت اسلامی نیز تنها یک وسیله است و نه هدف؛ که اگر این وسیله راه به خطا برد نابودی‌اش واجب است. رهبر و ولی‌فقیه تنها یک ناخداست که اگر کشتی را به ناکجا برد باید سکان را از دستش گرفت. شهدای اسلامِ من نه برای امام و انقلاب و حکومت و ولی‌فقیه که همه و همه هیچ نیستند جز وسیله، که برای اهداف اصیل و آرمان‌های بلند الهی و انسانی خون خود را هدیه داده‌اند.

 

هدف اسلام من گسترش اخلاق است. مزین کردن پیروانش به اخلاق نیک و زیبا از بنیادی‌ترین خواسته‌هایش است. تعیین خطوط قرمز برای مسلمینش که مبادا با عبور از آن‌ها از خوی انسانی فاصله بگیرند. برای اسلام من حفظ حکومت اسلامی اوجب واجبات نیست که بخواهد برای آن، حتی اخلاق را گردن بزند. اسلام من "بامعرفت"است. نامرد نیست که بخواهد فردی را حبس کند و شب و روز علیه اش بنویسد و بخواند و تبلیغ کند و حتی دقیقه‌ای به او فرصت دفاع ندهد. در اسلام من تهمت از زنا بدتر است. دین من برای حاکمیت و ریاست و وزارت اندک دروغ و تهمت و بی‌تقوایی را روا نمی‌دارد. پیامبرِ اسلام من برای کامل کردن زیبایی‌های اخلاق آمده و نه برای اهداف کوچک و گذرای دنیایی.

 

هدف اسلام من عدالت است. عدالت به معنای نبود تبعیض. به معنای به‌سامان بودن امور. اسلام من شعار عَدالت نمی‌دهد. بلکه زیربنای همه تصمیمات و کارهایش را عدالت قرار می‌دهد. در اسلام من یک دادگاه بیشتر وجود ندارد که هرکه خطا کرد قاطعانه در آن محاکمه می‌شود و دادگاه‌های ویژه‌ی روحانیت و نظامیان و قس علی‌هذا موجودیت ندارند. در اسلام من بها دادن به سلامتی یک کارگر عامی با یک مرجع تقلید و یا یک استاد دانشگاه مساوی است. دین من آن‌قدر برای عدل اهمیت قائل است که آن را جزئی از اصول ابتدایی و بنیادی‌اش قرار می‌دهد.

 

هدف اسلام من معنویت است. دین من بال پرواز می‌دهد تا بتوانی از عرش خدا به زمین بنگری. دین من همه چیز را گذرا می‌بیند؛ همه را فانی و غیر اصیل می‌داند جز معنویت و الوهیت را. پیروِ اسلام من هیچ‌کس و هیچ‌چیز و هیچ موقعیتی را فدای معنویت اصیل نمی‌کند.

 

هدف اسلام من صلح و آرامش است. دین من به آب و آتش می‌زند تا خون انسانی ریخته نشود. تا اشک مظلومی سرازیر نشود. تا دلی نشکند. تا ترسی بر دل ننشیند. پیروِ دین من به هنگام سخنرانی بیش از نیمی از کلمه‌هایش "دشمن" نیست. دین من با بمباران تبلیغاتی، جنگ را بر صلح ارجحیت نمی‌دهد. دین من صادقانه به "جذب حداکثری و دفع حداقلی" معتقد است و تنها شعارش را نمی‌دهد. دین من حتی با آژانس‌های  اطلاعاتی دشمن مذاکره می‌کند تا جلوی ریخته شدن "خون انسانیت"را بگیرد. دین من در عین تدبیر و شجاعت و ارزش دادن به شهادت، صلح و آرامش عمومی و پیشرفت در سایه‌ی آن را در اولویت می‌داند. مسلمانِ اسلام من "شهادت‌طلب" نیست؛ بلکه "شهادت نترس" است و در اندک مواردی که خونش ثمربخش است، سخاوتمندانه، شجاعانه و آگاهانه آن را به دینش تقدیم می‌کند.

 

اسلام من چنین دینی ست. چنین خط فکری و رفتاری دارد. نمی‌دانم آیا می‌توانم خود را مسلمان بدانم یا نه. نمی‌دانم اسلام من ناب است یا آمریکایی یا لیبرال یا هر چیز دیگر؛ اما این، دینِ من است و برایش به‌اندازه‌ی تمام هستی و وجودم ارزش و احترام قائلم و هرگز از آن نخواهم گذشت.

 

نظرات 8 + ارسال نظر
kurd چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:28

سلام اغای علیرضا.متن بسیارجالب وره نمایان نوشتی .براستی اسلامی که تو ازش نو
شتی همان اسلام حقیقی وراستی ست.
مدت هاست من وجوان های امسال من پیرو همین اسلامی وحال به معنی ومفهوم تعریف کاملی ازان رسیدم.براستی جهانی آغشته ازآرامش ویکسانی وصلح وبدون تبعیض وجنگ دشمنی درزیر سایه این اسلام خواهیم داشت.این رابگویم بااین اعتقاد تووالا ترینی مسلمانی
وبه نظر من هرکس دارای انسانیت باشد مسلمانی یکتاپرست

سلام علیکم.شرمنده بابت دیر جواب دادن...
منم همین فکرو می کنم.منتها ی سری از مسلمونا دوس ندارن این طرز فکر رو داخل دایره ی دین اسلام بدونن و به خاطر همین دائم درصدد حذف این جریانن.

مهدیه جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:40 http://bihamta2012.blogsky.com

اسلام من گسترده است.
اسلام من عمیق است و نه ظاهر بین و سطحی.
هدف اسلام من یکتاپرستی است.
هدف اسلام من گسترش اخلاق است.
هدف اسلام من عدالت است.
هدف اسلام من معنویت است.
هدف اسلام من صلح و آرامش است.
مرحبا مسلمان
اسلام ، خداشناسی و انسانشناسی ست

متاسفانه در اسلام امروز به وسایل بیشتر از اهداف توجه میشه

سروش زندگی یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:34 http://www.blogsky.com/soroshezendegi

سلام عجب حوصله ای داری چقدر نوشتی؟متنات خیلی جالبه ولی سعی کن خلاصه تر بنویسی تا دیگران بیشتر بیان از وب سایت خوبت استفاده کنن.
من تقریبا با اکثر نظراتت موافقم فقط من بجای اسلام لیبرال و آزادی در اعتقاد کمی پا رو فراتر گذاشتم و خودم را مسلمانی سکولار و معتقد به پلورالیزم و تفسیر شخصی و خصوصی از دین و جدا دیدن امور حقوقی و سیاسی از دین اعتقاد دارم.
به نظر من اهمیت نداره که اطرافیانم چه دینی دارن فقط باید یاد بگیرن همدیگر رو تحمل کنند و در قواعد با همدیگر به صورت مسالمت آمیز زندگی کنند و همه پایبند اخلاقیات باشند و هیچ کسی برای اعتقاداتش محاکمه نشود و عقل . تفکر ارزش زیادی داره حتی اگه نتیجه تفکر به مخالفت در رای ما منجر بشه.
در اسلام من هر کس در جای خودش اشت و نه همه یکسان نیستند بلکه هر چیز و کسی باید در جای خودش باشد تا عدالت محقق شود.عدالت این نیست همه در یک دادگاه محاکمه شوند بلکه جرم بعضی ها سنگین تره مثل نظامیان پس باید محاکمه سنگین تری شوند(مثل بنده)
هدف اسلام من اینه که انسان به ظرفیتهای بالای بلقوه دست پیدا کنه و خودش با کمک خودش به مدینه فاضله دست پیدا کنه و نواقصشو برطرف کنه نه منتظر ظهور منجی باشه.
اسلام مد نظر من همه مردم صاحبان حقند نه مکلف و همه مسئولان مسئول رفتار وخودشون و رنج وسختی مردمند نه رئیس مردم.
در اسلام من همه ادیان درستند و دین فقط پنجره ای به سوی حقیقت است نه تنها ترین پنجره نجات. در دین من خدا محدود به دین خاصی نیست و هر کس تفسیری خاص از دین حقیقت داره.
در اسلام من خدا محاکمه می کنه نه مردم پس شاید زیاد خیلی ها قبول نشه و کم خیلی ها مورد پ
سند باشه پس هیچ کس حق نداره فک کنه خودش نجات یافته هست و مابقی شقی و.... طولانی شد ببخشید

سلام دوست عزیز.
ماهی ی بار آپ می کنیم حداقل طولانی بنویسیم دیگه.کمتر از این می نوشتم نمی تونستم حرفمو برسون.ممنون از حوصله تون ک صرف کردینش و خوندین.
ببینید مساله ای ک هست و من هم عنوانش کردم اینه ک واقعا به نظرم نمیشه به اسلام هر عنوانی رو متصل کرد.چون ک اصلا این عنوان ها شاید از محدوده ی این خارج کنن عقاید رو.
هم پلورالیزم و هم سکولاریزم بحثای گسترده ای هستن که به نظرم مطالب جداگانه ای می طلبن.
بله.احترام به عقاید دیگران رو کاملا موافقم.صرف داشتن یک عقیده نباید باعث مجازات و تنبیه و تبعیض بشه.
درست می فرمایین.عدالت با مساوات فرق می کنه.ولی من منظورم این بود ک یه عده ب خاطر امتیازاتی ک دارن از زیر بار مجازات کارهای خلافشون فرار نکنن.
قسمت آخر حرفتون هم بسط همون پلورالیزمی بود ک گفتین و من الان ترجیح می دم خیلی در موردش صحبت نکنم.
این آخرین جمله هاتون هم ک حرف دلمه.اما متاسفانه همیشه ی عده فتوا می دن و ی عده هم شمشیر ب دست وایسادن تا مخالفین و منتقدین رو گردن بزنن

گندم چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 13:41

سلام دوست خوبم
چقد زیاد بود نفسم گرفت
همینایی که سروش میگه
جدی که بخوام بگم دین و مکتب هر کسی برای خودش ارزش منده و بقیه هم موظف هستن به عقیده اش احترام بزارن
هر کس به چیزی معتقده که نتیجه برداشت شخصیش بوده و به نظر این نوع عقیه خیلی ارزشمند تر از عقیده هست که موروثی به دست میاد

سلام گندم خانم.احوال شما؟
پخشش کنین هر روز ی خطشو بخونین اینجوری نفس کم نمیارین
بله درسته.کاملا قبول دارم

مهدیه یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 13:11 http://bihamta2012.blogsky.com

سلام حالتون خوبه؟
چیزی که من دارم میبینم فعلا جوونامون دارن رو برمیگردونن از اسلام و قرآن و ...
از بس اینا به اسم اسلام و قرآن کارای ضد اسلامی انجام دادن مفهوم واقعی اسلام بی رنگ شده گم شده ناآشناست ، اسلام رو به رنگ و لعابی غیر خودش نشون دادن و هنوزم میدن
بعضی جوونا جوری رفتار میکنن که اصلا قرآن هم حتی (استغفرالله) دروغه و آخرتی نیس
حالا تا کی قراره این منوال صورت بگیره و ذهن جوونا به این سمتا منحرف بشه الله اعلم
خدا به خیر گردونه

سلام علیکم.
ممنون.شکر خدا.
دلایل مختلفی داره.اسلام واقعی معلوم نیست چیه دقیقا.کارشناسا و علمای این دین ناموفق بودن تو معرفیش و از طرف دیگه مکاتب و مذاهب دیگه خیلی محکم و خوب معرفی کردن خودشون.این از اصلی نرین دلایل "برگشت"از اسلامه.دلایل دیگه ای هم داره.دلایلی مثل هوس و هوای نفس و تقلید و راحت طلبی هم تو این برگشت بی تاثیر نبوده.
نباید خودمون رو هدایت یافته بدونیم و بقیه رو منحرف شده.داشتن این حس نه تنها هیچ کمکی به وحدت و نزدیکی نمی کنه که هیچ تازه باعث فاصله بیشتر و عمیق تر میشه.باید در ضمن احترام به عقاید منطقی و با روش های درست بحث کرد و از روش های مختلف واسه معرفی و تبلیغ دین خود استفاده برد

mina جمعه 12 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 18:54 http://www.2khtareporharf.blogsky.com

علیرضا میدونی یه واقعیتی هست ک من یه مدتیه کلا نسبت به مذهبم توی شک قرار گرفتم.
یه حسی ک اصن پام نمیره سمت مطالعه در مورد مذهبم...!!
یه جوری شدم مثه پوچ گراها.
حتی باروهای قلبی هم ک به خیلی چیزا داشتم کمرنگ شده...!!
فک میکنم خیلی بده.اصن رومم نمیشد بگم.بخاطر همین نظری ندادم.هرچند اون روز ک خوندمش یه لحظه از خودم بدم اومد بخاطر این پوچگرایی ک رسیدم بهش..!!
بهرحال فک نمیکنم بااین حال و احوالم بتونم نظر ثابتی بدم.
بخاطر همین نیاز به زمان دارم.هرچند این پستت رو حتما یه روزی خوب میخونمو کامنت میذارم...!!!

قبول داری که این حس و این شک همه آدما رو تو مقاطعی حالا کوتاه یا بلند و با شدت های مختلف درگیر می کنه؟به نظرم حست کاملا طبیعیه.ولی باید درست باهاش برخورد کنی.اگه حس و حالش هس به هر شکلی ک شده برو دنبال شکیاتت و برطرفش کن.اگر هم حس و وقتش نیس به نظرم سکوت مطلق کن.نه هیچ چیز جدیدی رو قبول کن و نه هیچ چیز جدیدی رو رد.صبر کن تا برگرده حست.
صمیمانه و دوستانه و مشتاقانه و از این حرفا منتظر نظرتم...

مینا دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 18:10

سلام.
اره قبول دارم اما این دفه خیلی طولانی شده....
من هرچی بیشتر مطالعه میکنم دید انتقادیم نیمذاره ک طرف مثبت دینم رو در نظر بگیرم....البته من همیشه همین شکلی بودم ولی الان شدیدتر شده....!!!

پستت خیلی پست قشنگیه.اما حس میکنم قشنگیش برای اونیه ک به یه مرحله ی بارو به دینش رسیده....ایمان...!!!

سلام.
من خودمم دید انتقادی داشتم و دارم.به نظرم هم اشکال خاصی نداره.حداقلش اینه که خودمونو انداختیم وسط شبهه ها و ایرادا و انتقادا.مث اونایی نیستیم که چشم و گوششونو بستن و ممکنه با یه ضربه تمام ساختمون اعتقاداشون متلاشی شه.
نمی دونم.لطف داری.ولی فک کنم اتفاقا پست واس کساییه ک دید انتقادی دارن

هادی یکشنبه 23 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 23:31

راستش جدیدا با یه سری آتئیست، معتقد به پلورالیزم دینی، لیبرال، مارکسیست، کمونیست و .... بحث کردم و حتی با یه سریشون عمیقا دوستم ! ایین صحبت ها و بعد از نصیحت یکی از دوستانم باعث شد که خودم رو بشکنم و دوباره یک اعتقاد محکم تر بسازم، البته هنوز کامل نشده، ولی بعد از این همه مدت خیلی اتفاق خوبی بود برام
مسئله اینجاست که واقعا مشخص نیست، همین اسلام ما، در قرآن جاهایی رو آورده که جدیدا شده علم یزید ! عکس داعشی ها رو میزارن و این آیات رو زیرش میزارن ! اصن آدم میمونه چی بگه !!!
تا اینجا که تصمیم گرفتم دین رو مثل یک رشته ی تحصیلی نگاه نکنم، که مثلا بری توش و فقط همون رشته رو بخونم. دونه دونه، آجرهای اعتقادم رو بچینم، اصولش رو مشخص کنم، نقشش رو بزارم و دونه دونه آجر هاش رو از هر جایی که درسته انتخاب کنم..
یه بار با یک عالمی صحبت میکردم که شک ندارم نفس خاصی داشت که من رو گرفت و نمی تونستم حواسم رو پرت کنم !! می گفت بر ما واجبه تا در اصول به آرامش نرسیدیدم از تحقیق دست بر نداریم. حیف که کمتر کسی به این واجبات عمل میکنه.

این مطلب واس خیلی وقت پیشه.یک سال و نیم پیش.ولی عقایدم رو همین پایه استوار شده.
درسته.واقعا تاثیر مثبت داره این بحث ها.من حس می کنم دینمون انقدر گسترده و وسیع طراحی شده ک نمیشه گف کدوم یکی از برداشت های دینی درسته یا غلط.اسلام لیبرال درسته یا اسلام بنیادگرا.واقعا تو این موضوع ب نسبیت اعتقاد دارم.هرکدوم از برداشت های دینی معاصر نقاط ضعق و قوتی دارن.که حالا باید منتظر باشیم نماینده رسمی این دین بیاد و همه نقاط قوت رو تو ی پکیج عرضه کنه!
من اسلام کمونیست یا ب عکس اسلام لیبرال رو درجا رد نمی کنم.سعی می کنم امتیازدهی کنم.ک البته درحال حاضر اسلام لیبرال برام امتیاز بالاتری رو گرفته!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد