اندیشه بان

اندیشه بان

جایی برای پاسداری از اندیشه
اندیشه بان

اندیشه بان

جایی برای پاسداری از اندیشه

حاشیه / اردیبهشت ماه ۱۳۹۲

۱. برخلاف خیلی‌ها که به ایرانی بودنشون افتخار می‌کنن، من اصلاً این‌طور نیستم. هیچ دلیلی نمی‌بینم افتخار کنم به ایرانی بودن؛ ایرانی که به‌مرور داره تبدیل می‌شه به سمبل و گلچین و معجونی از همه‌ی بدی‌ها و زشتی‌های فکری و رفتاری. با سرعت سرسام‌آوری داریم به قهقرا می ریم. افتخار به ایرانی بودن و این حرفا همه کشکه! به من چه ربطی داره دو هزار و پونصد سال پیش تو ایران تمدن بوده؟ ارتباط ایرانی بودنِ حافظ و بوعلی و رازی با من چیه دقیقاً؟! چند صد ساله دارن سر ما رو با گذشته‌مون شیره می‌مالن. گذشته هرچی بود گذشت. ایران امروز هم باعث افتخاره؟

 

۲. آهای حضرات حکومتی! به‌جز حفظ نظام، کلاً برنامه‌ی جدی دیگه ای دارین برای کشورداری؟ به‌جز این "اوجب واجبات"تون کلاً برنامه دیگه‌ای هم دارین؟ نمی‌خواین فکری به حال این فضاحت جنسی جامعه بکنین؟ یه نیم‌نگاهی به آمار گسترش ایدز از طریق روابط جنسی بندازین تا بفهمین چه خبره. برنامه‌ای برای ریشه‌کن کردن فساد اقتصادی ندارین؟ نمی‌خواین یه کار اساسی برای حل فقر و اختلاف طبقاتی بکنین؟

اصن بی‌خیال! به همون حفظ نظامتون مشغول باشین که اون دنیا ازتون پرسیدن چی کار کردین بگین جمهوری اسلامی رو حفظ کردیم!

 

۳. تکلیف تون رو مشخص کنید! یا این‌وری باشید یا اون‌وری. یا دیکتاتوری یا دموکراسی. جمهوری اسلامی یعنی دموکراسیِ دیکتاتوری! مگه میشه آخه؟! می‌دونین نتیجه این "مخلوط ناهمگن" چی میشه؟ میشه رد صلاحیت‌های مسخره تو شورای نگهبان، تعطیلی دانشگاه‌ها، تک‌قطبی شدن رسانه‌های کشور و تک‌صدایی کل بدنه حکومت. رأی‌گیری هست، ولی فقط رأی به یه سری افراد خاص. حرف و نقد رسانه‌ای هست، ولی تو یه جهت خاص. حق اعتراض هست، ولی فقط به یه افراد و مسائل خاص.

 به‌قول‌معروف یا روییِ روی باشین یا زنگیِ زنگ! این روش من درآوردیتون به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسه ;)

 

۴. لطفاً بیاین "صاحب" فکر باشیم نه "مقلد"فکر. خودمون مسائل رو تحلیل کنیم. یه تحلیل صد در صد خطا به‌مراتب بهتر از یه فکر تقلیدیه! چرا تا یه صدا از بالا میاد همه همون رو تکرار می‌کنیم؟! مثلاً یه نمونه خیلی بارزش آقای رئیس جمهوره. چند سال پیش یه صدا از بالا اومد که این آقا خیلی خوبه. خیلی کارش درسته. بعد کل جامعه شدن طرفدارش. حالا چند وقتیه اون صدا بالاییه میگه این آقا اولاش خوب بوده خدماتی کرده ولی الان دیگه خوب نیست! بعد حالا کل جامعه هم داره همین رو تکرار می کنه.

"ایران کوفه‌ی تاریخ است". این جمله‌ایه که من همیشه می‌گم. چرا ما باید فقط "بلندگو"ی حضرات حکومتی باشیم؟ چرا نباید خودمون صاحبفکر باشیم؟

به نظر من کسانی که چهار سال قبل، از احمدی‌نژاد و به خاطر اون تبلیغات مثبتی که براش شده بود، حمایت کردن حتی حق یک درصد اعتراض رو ندارن. این سلب حق اعتراضشون، سوای محکومیت و گنهکاریشونه که باید به خاطرش اون دنیا جواب بدن.

چطور چهار سال پیش چشماتون رو بسته بودین و فضاحت کارهای این آقا رو نمی دیدین؟ حالا تازه که یه مقدار با حضرت آقا درگیری پیدا کرده، چشماتون باز شده؟ بهترین کار برای شما سکوته. اعتراضتون وارد نیست!

 

۵؛ یعنی واقعاً تموم کردن یه سری سرفصل و امتحان گیری استاد و پاس کردن اون درس توسط دانشجو، هدف دانشگاه‌های ماست؟ هست یا نیست؟ اگه هست که واقعاً متأسفم. اگر هم نیست، پس این‌که یه استاد میاد تو یه ساعت، صد صفحه از یه درس تخصصی رو درس می‌ده چه معنی‌ای می‌ده آخه؟!

 

۶. این پست همه‌اش شد اعتراض! ولی اعتراضم منطقیه. نباید اسم تندروی روش بذارید. چون حرفام با دلیله! اگر نظر مخالف دارین دلایلتون رو بگین تا بحث کنیم.

فقط حیف که ایام امتحاناته و وقت زیادی واسه این کارا نیست!

 

نظرات 14 + ارسال نظر
گندم پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:10 http://atregandom.blogsky.com

سلام
چقدر خشن شدید
چقدر تو جملاتتون جدیت هست
نمیدونم چرا ولی شخصا از خودنم متن و شعر های پر از خشم نفرت و نقد بیشتر لذت میبرم البته از لحاظ ادبی وگرنه ادم پر درد میشه و دلش میگیره از بار مفهومی این سبک نوشته ها
همه ی حرفاتون کاملان درسته و جای بحثی نمیبینم.متاسفانه
ای کاش میشد توی کامنت بنویسم که این حرفا چیه ؟!همش دروغه! همش اشتباه! دارید تند میرید !قضاوت غلط میکنید! ولی نمیشه....
همه جا خفقانه این روزا
موفق باشید

سلام علیکم گندم خانم...
:)) خو ی وقتایی آدم خشونتش گل میکنه دیگه.آدم ی چیزایی می بینه ک از ته دل ناراحت میشه.
ولی اتفاقا من تو ادبیات نوشته های کنایی رو بیشتر می پسندم تا نوشته های رک و تهاجمی.ولی تو بقیه نوشته ها بستگی داره.
بله متاسفانه نمیشه گفت.آقایون دارن همه مشکلات جامعه رو انکار میکنن و اونا رو القایات دشمن میدونن.خنده داره!!!
رو همین موضوع "خفقان" کلی حرف دارم ک اگه حالا حوصله تون کشید بگید تا بگم:)

رهگذر پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 22:39 http://RAHGOZAR70.BLOGSKY.COM

سلام آقا علیرضا دیگه دل پرتون نگذاشت نآپین:)

1.دیروز یه پرسش نامه دادن به من و مینا پر کنیم سوال اولش این بود که آیا از ایرانی بودن خود افتخار میکنید؟
دلم یه جوری شد. حقیقتش منم افتخاری نمیکنم!! ایرانی بودنم را دوست دارما ولی نه ایران الان
وقتی سرود ملی را هم میذارن و همه به احترامش وا میایستیم دلم یه حالی میشه. انگار ایرانم از ایرانی بودنش داره بیرون میاد.
ولی بازم باید سعی کنیم ما ها یک ایرانی خوب باشیم.

دکتر شریعتی
خدایااااا!مرا از چهار زندان بزرگ انسان :

«طبیعت»، «تاریخ» ،«جامعه » و«خویشتن»

رها کن، تا آنچنان که تو ای آفریدگار من و مرا آفریدی،خود

آفریدگار خود باشم، نه که چون حیوان خود را با محیط ،که

محیط را با خود تطبیق دهم...

2.3.منکه چند وقتیه یه دید خیلی بدی پیدا کردم از سیستم کشورمون. حتی از لباس روحانیتی که تنشون هست دید بدی پیدا کردم.

4. دقیقا. چند تا از دوستای من هستن که به احمدی نژاد رای داده بودن و حالا میگن اولا خوب بوده حالا بد شده و بدش را میگن.

5. بعضی استادا فقط هدفشون رعایت قوانینه منطق ندارن.
چی کارشون میشه کرد؟؟؟

سلام فرزانه خانم عزیز....
بله دیگه ب ی حد بحرانی رسیده بود!!!

1.می دونین ی بحث طولانی ایه این ملی گرایی ک ما چند دفعه قبلا طولانی بحث کردیم روش."دوست داشتن ملیت" ی چیز ذاتیه و کم و بیش تو همه هست.ولی "افتخار" ی موضوع دیگه ای.ی بار پیامبر ی ایرانی رو می بینه ک سوار اسبش بود و همینجوری هی ب تمدن و ایرانی بودنش و اینا می نازید.بعد پیامبر بهش میگه این چیزایی ک تو داری بهش افتخار میکنی افتخار نداره.اصن مهم نیس.چیزای دیگه ای مهمه!!!
شریعتی هم ک مثل همیشه عالی!زندان تاریخی ک میگه دقیقا همین چیزیه ک منظور منه.

2,3.من خیلی وقته این دید بد رو پیدا کردم.
در مورد روحانیت هم الان خیلی خوب می تونم اشعار کنایی حافظ ب این قشر رو درک کنم.شعرهای حافظ خیلی برام نزدیک تر شده.
شیخ و حافظ و مفتی و محتسب/چون نیک بنگری همه تزویر می کنند.

4.آره میگم که.فکر تقلیدی داره موج میزنه همه جا.باور کنید همین کسایی ک الان دارن میگن رییس جمهور بد شده جدیدا اگه همین الان ی صدا از بالا بیاد ک نه آقای احمدی نژاد خیلی هم عالیه باز نظرشونو عوض میکنن.دقیقا مث ی بلندگو.حرف واسه کس دیگه اایه.اینا فقط اون حرف رو تو مقیاس بزرگ پخش میکنن.بلندگو هیچ کاری نداره ب این ک گوینده چی میگه.اون فقط تکرار میکنه.می دونین چرا اینجوریه؟چون فکر کردن و تحلیل کردن زحمت بیشتری داره.چون اعصاب خردی میاره.چون ی چیز ریشه ای و تربییته.ب خاطر همین چیزاس ک خیلیا "تقلید" رو ب "تحلیل" ترجیح میدن.

5.حالا این وسط کی ضرر میکنه؟دانشجوی بدبخت،علم و صنعت کشور،آینده کشور،استاد و دانشگاه و دولت مقطعی ک ضرر نمیکنن.

چقد حرف زدم:دی

seyyed شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:48 http://hossein72t.blogfa.com/

سلام اغا علیرضا این دیکتاتوریو دموکراسی چی چی هه ؟؟؟اول بوگو اینا چی چی هه تا بگم کدوم وری هستم
راستی حد اعتدال نداره بین این دوتا
اغا علیرضا هرکسی از دانشگاه هدف داره یکی میاد تا شوهر پیدا کنه یکی میاد به خاطر مسخره بازیهاشو دورهم بودناش یکی میاد به خاطر............... نمشه بگن
و شاید از هزار نفری 1 نفرم ب ه خاطر درسو اینا بیاد
خب فیییییییییلا

سلام سید جان!
شکسته نفسی نفرمایید!شما که دیگه دانشجوی حقوقی باید این چیزا رو خوب بلد باشی.
دموکراسی یعنی همون جمهوری.یعنی این که خود مردم انتخاب می کنن چه کسانی و به چه روشی حکومت کنن.دیکتاتوری برعکسشه.یعنی حاکم خودش تصمیم می گیره که کی حکومت کنه و چ جوری حکومت کنه.نظر مردم مهم نیست!

حد اعتدالش میشه جمهوری اسلامی.که من زیاد قبول ندارم.یکی به نعل یکی به یخه.خیلی جاها جمهوریت اسلامیت رو نقض می کنه.و خیلی جاها اسلامیت،جمهوریت رو.به نظر من این روش کارآمد نیست.

بعله!حالا خودت واس چی اومدی دانشگاه؟

به سلـــــــــامت!

مهدیه دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:16 http://bihamta2012.blogfa.com/

سلام احوال شما ؟
1. آره من به ایرانی بودنم افتخار میکنم یعنی در اصل به وطنم ... وطنمو خیلی دوست دارم نمیدونم ایران امروز با دیروز رو .... دیروز که نبودم امروزم که چه کار از دستمون بر میاد؟! ولی یه کم تند رفتی علیرضا تو خودت یکی از کسایی نیستی که تاریخ رو دوست میداشت؟ سیاست با تاریخ هنری و فرهنگی ما چیز مجزاییه
2. این حرفا بیداد میکنه ... روابط جنسی ...فساد اقتصادی...چیزی ندارم بگم همونا باید خودشون جواب بدن
3. واقعا
4." ایران کوفه تاریخ است." درسته مردم یا همین خود ما ، همه گوسفند وار عمل میکنن ولی من سعی خودم میکنم اینجوری نباشم
5. اطلاعی در این مورد ندارم
6. درسته ، همش شد اعتراض ... تند که رفتی علیرضا نگو نرفتم اصن تخته گاز رفتی ولی همه حرفات درست و منطقی جای حرفی نمونده ، حرفات منو یاد کوه دماوند انداخت کوه دماوند مشت زمینه که به اعتراض به طرف آسمان رفته
خوب زود تموم میشه انشالله موفق باشی

سلام مهدیه خانم.متشکرم!
1.این واکنشتون طبیعیه.آدم وقتی می بینه باور چندین و چند سالش مورد نقد جدی قرار می گیره طبیعتا مقاومت نشون میده.
ببینید مجدد می گم."وطن دوستی"با "افتخار به وطن" فرق می کنه.هرکسی به طور ذاتی و طبیعی نسبت به وطنش علاقه داره.اما علاقه نباید افتخار ایجاد کنه.اساسا افتخار به چیزای اکتسابی تعلق می گیره.آدم باید به چیزایی افتخار کنه که خودش در ایجادشون نقش داشته.ما تو تعیین ملیت مون نقش نداشتیم.ما خودمون تعیین نکردیم که می خوایم ایرانی باشیم یا نه.بنابراین جای افتخار نداره.کسی رو در نظر بگیرید که تو یه جزیره متروکه بدون هیچ پیشینه و سابقه تاریخی فرهنگی به دنیا اومده.برتری ما که تو یه کشور با تمدن چند هزار ساله به دنیا اومدیم با اون جزیره نشین چیه؟برتری ای داریم؟خیلی چیزا این طوره.ملیت افتخار کردن نداره.جنسیت افتخار کردن نداره.اصالت خانوادگی افتخار کردن نداره.ما تو کدوم یکی از این ها نقش داشتیم که بخوایم بهش افتخار کنیم؟آدم باید به کارای خودش افتخار کنه.
اگه ما تونستیم شرایطی رو ایجاد کنیم که کشومون موفق باشه و پیشرفت کنه اون وقته که می تونیم به ایرانی بودنمون افتخار کنیم.چون که خودمون در بزرگ کردن اسم ایران نقش داشتیم.وگرنه مایی که هیچ نقشی در اومدن امثال حافظ و ابوعلی سینا نداشتیم نمی تونیم به اون ها افتخار کنیم!

2.مشکل اینه که همونا جواب نمی دن هیچ؛بازخواست هم نمیشن هیچ؛تازه مورد حمایت مردم هم قرار می گیرن!

3.بله!

4.بهترین کار رو می کنین.حتی صد درصد اشتباه تحلیل کنیم بهتر از اینه که صرفا تقلید کنیم!

5.متاسفانه این طوریه!

6.اگه تو مورد دیگه ای غیر اون افتخار به ملیت جایی تند رفتم بگین تا توضیح بدم.
راستش خودم تندروی نمی بینم.اگه جایی هست بگین دقیق!

بسیــــــــــــــــــــــار ممنون!:)

رهگذر سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:03 http://RAHGOZAR70.BLOGSKY.COM

سام علیکم آقا علیرضا
به مینیج نگید ضعیفه
ممنـــــــــون از حرفاتون.

5. دانشجو و علم و صنعت کشور نباید خودشون را محدود به سیستم آموزشی و استاد ها بکنن مگرنه ضرر میکنن و چیزی هم بارشون نمیشه.
قبول دارین؟؟ دانشگاه رفتن و پاس کردن فقط یه راهی هست که حتما باید طی بشه برای به دست آوردن علم مگرنه کافی نیست. باسی خودون دنبال علم را بیگیرم با همه محدودیت ها.

علیکم السام فرزانه خانم!

باوشه.بگم مینیج قویه خوبه؟

5.بله کاملا درسته.ولی پس هدف از ایجاد جایی ب اسم دانشگاه چیه؟

فرزانه جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:34 http://RAHGOZAR70.BLOGSKY.COM

سلام
باوشه:) بگید مینا قویه!!!!

هدف از ایجاد جایی ب اسم دانشگاه زیـــــــــــــــــــاده ولی گفتم که کافی نیست.
من خو تا زمونی که خودم دانشجوی خوب و پیگیری نباشم از دانشگاه ها ایرادی نمیگیرم.
ولی اگر خودم خوب بودم و این ضعف های دانشگاه ها داشت بهم ضرر می رسوند حتما منم از وضع بدش اعتراض میکردم.


سلام علیکم!
درسته قبول دارم.دانشگاه لازمه ولی کافی نیست.اما بحث رو درصد کفایتشه.مسلمه که درصد فعلی اصلا اون اقتضائات ایجاد دانشگاه رو ارضا نمی کنه.
درسته.قبول دارم

mina شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:21

سلام!!!
ببخشید دیگه یه ذره دیر اومدم...!!

1/ببین علیرضا من فکر میکنم تو این مورد دققیا چندوقتیه شدم مثه تو..!!یعنی تا حالا فکر میکردم ایران من یه کشوریه که تعلق و تعهد به اون برام واجبه...فکر یمکردم بدبینی های من اصن این وسط نقشی نداره ولی الان میبینم واقعا گذشته ی کشور من انگار خاک شده و اصن افتخاری ندارم بهش...!!
یعنی حداقل جدای زا بحث سیاسی و تاریخیش ,اوضاع اجتماعی کشورم جوریه که واقعا بهش افتخار نمیکنم...!!!

2/ای بابا..!!!
یعنی واقعا همین حفظ اراضی کشور و این جنگ و جدل های بین کشور ما با چندتا دیگه الان دققیا موضوع اصلیه...!!
تو یه بروشور به حالت طنز ,اومده بود تلویزیون ایران و اخبارشو نشون میداد که اهم اخبار همین جنگ ها و همین حمله ها و ...بود بعد یه پرده کشیده بود اون گوشه نوشته بود مثلا زلزله ی چند ریشتری توی تبریز...!!
یعنی اصن اهم شده همین مسائل...مخصوصا مسائل فرهنگی و زندگی افراد که سطح اهمیتش دیگه شده علی اللهی!
قشنگ دارن میگن زندگی اجتماعیتون دست خودتونه به ماهیچ ربطی نداره...!!قشنگ دارن میگن میئله یاصلی همین سیاست پوچ و مسخره شونه...!!

3/ واقعا ...چی میشه گفت...!!!
رد صلاحیت ها رو حال کردی شوماااااا؟
یعنی حیف که من الان موقع امتحانامه وگرنه یــــــــــــتک پستی میذاشتم که ....

4/دقیقا!!!!!!!!!!!!
فک نمیکنم دیگه نباید چنین کسایی روشون بشه اصن حرفی ازاین انتخابشون بزنن...!!
نمونه ش خواهر خودم...!!یعنی الانشم همچین پررو میگه مینا اگه هرکی دیگه بود الان کشور درب و داغون تر بود...!!
اصن یه دلایل مسخره ای میاره که میخوام بگیرم بزنمش...!!

واقعا نمیدونم چی دارره برسرمون میاد...!!!
آخه مردم فک میکنم کاملا عرفی دارن به این مسئله ی رای دادن و انتخاب نماینده یا رئیس جمهور نگاه میکنن...!!
ولی همین اختلافای بین کشور.همین اختلافای داخلی بدترین وسیله برای ازبین رفتن هویت کشورمونه که اسم اسلام رو هم به یدک میکشه...!!
یعنی همینکه بعد زا چندسال اختلاف پیش اومده بین خود روسای داخلی کشورمون نشون دهنده یپوچ بودن خیلی از چیزاست...اصن احساس مکینم اساس کشورمون داره زیر سوال میره...!!!

5/اههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

ینی واقعا عصبی هستما.استاد داره یه ریز درس میده هرچی هرکی میخواد سوال کنه میگه وقت نداریم باید تا فلان قسمت درس بدیم..!!
واقعا اعصابم به هم ریخته.
همینطور مخصوصا این ترم زوج کوتاه هست.بخاطر انتخابات زدن به حالمون...!!من اصن همینطور استرس پاس شدنش رو دارم...
تازه جالبه در حین خوندن هی میگم اصن کی گفت من بیام دنبال درس!!آخه علیرضا بخدا دانشگاه و درس زمون دبیرستان ما یه جور رویایی تعریف شده بود اصن شبیه الان نبود وگرنه عمرا یه ذره هم وقتمو برای ورد به دانشگاه نیمذاشتم...!!

نظر مخالف ندارم...!!منو شما در یه جناح هستیم و از جمله اصلاح گرایان عصبانی می باشیم که میخواهیم مشتی محکم بر دهن ...بزنیم ولی حیف که دلمون نمیاد...!!گناه داره آخه

سلام و درود خانم!

شما ببخش دیر جواب دادم!

1.می دونی بحث گسترده ایه.یه بخشیش مربوط میشه به اوضاع سیاسی اجتماعی روز.یه بخشی هم یه جورایی فلسفی و فکری میشه.اوضاع جاری که بدون شک اصلا جای افتخار رو باقی نمی ذاره.اما بحث فکریش میشه این که آیا واقعا وجود تمدن و افتخاز تو تاریخی که "من"توش نقشی نداشتم می تونه باعث "افتخار" من به اون بشه؟مگه غیر اینه که آدم باید به کارای خوبی که خودش انجام داده افتخار کنه؟مثلا با تلاشم تونستم به یه موفقیتی برسم بعد بهش افتخار کنم.ولی آیا تو "بودن" و "بزرگ بودن" کسی مثل کوروش من هم دخیل بودم؟اگه نبودم پس واسه چی افتخار می کنم؟اصلا به من چ ربطی داره؟!
مجدد می گم بحث افتخار جدای از بحث دوست داشتن و علاقه س.علاقه به وطن و ملیت یه چیز ذاتیه.قابل کتمان هم نیست.اما "علاقه" نمی تونه "افتخار" رو سبب بشه.

2.نمی دونن که حفظ نظام با شکنجه و خفقان و دار و سانسور به دست نمیاد.اون چیزی که می تونه یک نظام رو حفظ کنه عملکرد و خروجی مثبتشه.والا حتی حکومت صد در صد اسلامی باشه فرو می پاشه.به قول حضرت رسول "الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم"

3.دیکتاتوری تو خون حکومت دینیه.می خواد حکومت اسلامی باشه یا جکومت کلیسا و حکومت صهیونیسم!
رد صلاحیت ها و سانسور ها و محدودیت ها در کنار همه بدی هایی که داره خوبی هایی هم داره.این که می تونه چهره های باطنی رو بهتر نشون بده.
همین اتفاقا باعث شد من نوعی مصمم بشم رای رای ندادن.از این زاویه نگاه کنی می بینی خوبی هایی هم داشته.

4.سال 85 بود علی مطهری تو یه نطق تو مجلس گفت آقای احمدی نژاد و مشایی تفکرات لیبرالیستی دارن.دقیقااااا یادمه همه مسخره ش کردم باو این که حزب اللهیه.لیبرالش کجا بود.!حالا همونا که اون مسخره می کردن الان بعد 7،8 سال به این نتیجه رسیدن.
به قول برتولت برشت بی سوادی سیاسی بدترین نوع بی سوادیه.

5.من که تو یه جمله می تونم بگم به معنای واقعی کلمه "زده" شدم از درس و دانشگاه.متاسفم

ما گناه داریم که بهترین دوران عمرمون رو دارن تلف می کنن،تازه پرروبازی هم در میارن!

سماء شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:28 http://saamaa.persianblog.ir

علیرضا رفیق! سلام...

1.بدا به حال آیندگانی که گذشتشون ماییم،اونها دیگه به چی افتخار کنن و چه شیره ای به سرشون بمالن؟!!!

2.نــــــــــــــــــــــــــــــــه! ما فقط دیدیم جیبمان سبک شده آمدیم در ساحت فقرا به ما چه؟

3.نه نه نه...دیکتاتوری تحت پوشش دموکراسی...

4.ای بابا...

5.هست دیگه جوون،هست!!!

6.یه چیزی مینوشتی تو این مخمخصه بخونیم و دور شیم...


مراقب خودت خیلی باش علیرضا...شاد که نمشه بود اما پرغم هم نباشی...

سلام سمای عزیز!خوبی؟

1.دقیقا همینه که میگی!چقد فحش بخوریم از نسل های بعد!!!

2.خیلی سبک شده!

3.آخه مشکل اینه که این پوشش نمی تونه بپوشونه اصل کاری رو.هرکاری می کنه ی قسم برهنه می مونه!!!

4.بعله

5.متاسفانه

6.کلی چیزا هست که دورمون کنه.بعضی وقتا واجبه درگیر شدن با این چیزا.

همین طوره.خیلی خوب گفتی.مرسی!

فرزانه شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 19:46

2.
اینجاایران است ‏
ایرانی که به خاطرش جانها فداشد...‏
خونهاریخته شد...‏
خانه هاخراب شد...‏
حالاخداروشکرمثل اینکه دوباره آبادشده...‏
امابرای که؟ نمی دانم!!!‏ ‏
به گمانم حالادردبیشتراست...‏
شایدهم من خیال می کنم!!‏
اما کوآن کس که جان فداکند‏‏
بخاطربچه های سرچهارراه،‏
بچه ای که شب بدون غذا میخوابه ‏
بخاطر زنی که تن فروشی می کنه
کواونی که بخاطرخدابه مردم خدمت کنه ‏...
هستن ولی درانزوا ودیگران درصحنه...‏
کجاییداونایی که جون دادید...‏‏
یادتون بخیر...‏
کاش بودید... که اگربودید‏
شایدالان وضع جور دیگری بود!‏

بعد از خوندنش تنم لرزید!

مرسی:)

مینا دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 19:09 http://www.2khtareporharf.blogsky.com

سلام...!!
چی بگم والا....اصنم دیگه حوصله ی بحث هم ندارم...!!
حس میکنم یه جورایی آدم دلزده میشه...!!!

ولی درمورد افتخار,,
توی یه بازه ی کوچیکش مثلا یه فرد کوچیکی از یه خانواده ی خیلی بزرگ ,وقتی به جدش افتخار میکنه که اون جد خیلی کارای مثبتی براش کرده,توی کشور و افتخار ماهم همینه,گذشته هامون افتخار کردن...الانه که دارن گند میزنن...دلیلی نمیشه براین که بخوایم به گذشته هامون افتخار نکنیم....!!!!!
بالاخره نسلی هستیم ازاونا...!!
بااین وجود یه تناقض پیش میاد...!!
من فک میکنم.این گند زدن سیاستمدارای الانه,که باعث شده به کشورمون و حتی گذشته هامون ابی افتخار بشیم.و حتی دلزده...!!!

وگرنه اگر الان خوب بود,گذشته رو هم میذاشتیم تو چشامون...!!!

من کلا بااینکه میگی گذشته مون چه ربطی با الاننمون داره,یه ذره مخالفم...!!!

خداراشکر درس و مقشات تموم شدن...!!!
موفق باشی.

سلام مینا.
اوهوم.منم حس بحث کردنم خیلی کم شده متاسفانه!می دونی به خاطر اینه که آدم فک می کنه بحث هاش نتیجه ای نداره تو خروجی!

یه سوال خیلی ساده دارم مینا.افتخار کردن یعنی چی؟معنی ای غیر از این داره که آدم به موفقیتی که توش دخیل بوده بنازه؟شما تو یه درس خیلی سخت نمره 20 گرفتی.بعد میای افتخار می کنی به خودت و درس خوندنت.زحمت کشیدی.راه خوبو رفتی.حق هم داری افتخار کنی.ولی یه کم خارج سنت و چارچوب های سنتی فک کن.آزاد فک کن.به موفقیتی که ما نقشی نداشتیم توش،چه جوری می تونیم افتخار کنیم.من حافظ رو خــــــــــیلی زیاد دوست دارم.حکومت کوروش رو دوست دارم.به فیلسوفای کشورم مثل ابن سینا ارادت خیل زیادی دارم.قبولشون دارم.و خوشحالم از این که تو جایی زندگی می کنم که کم و بیش نشونه ها و آثاری ازشون باقی مونده.اما حافظ هر موفقیتی که به دست آورد تلاش خودش و زمانه خودش بوده.منی که ارتباطم با حافظ صفر بوده نقشی نداشتم تو بزرگ شدنش که بخوام افتخار کنم.در یک جمله خلاصه می کنم.دوست داشتن آری.افتخار خیر!
یه روایت هم آوردم از پیامبر تو جواب نظرای اولی فرزانه خانم آوردن.نگاه کن اگه تونستی

مرسی.تو هم:)

سروش زندگی شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:28 http://soroshezendegi.blogsky.com

علیرضا جان تو وب دوستان بودم اتفاقی گذرمان به وبلاگ شما افتاد دیدم مباحثی پیش کشیدید که برام جالب بود خواستم نظر بزارم.
وطن جائیه که به ما عزت بده نه ذلت و اینکه ابا و اجداد ما چه بودن فضیلتی برای ما نیست ما لگام زندگیمونو دست کسائی دادیم که گمان بردن ما احمقیم و هر چه می خواهند به خوردمان می دهند.
می گویند بصیرت در حالی که 11انتخاب کردند که به ادعای خودشون همشون اخرش خراب شدن حالا جالبه ادعای داشتن بصیرت می کنن و کسائی که از اول می گفتند این آقا مشکل داره رو منحرف می دونن. در حالی که دائما اشتباه می کنن و گمانم حالا که مردم دلسرد شدن هم بازم اشتباه می کنن. این شیوه دیکتاتوری با انتصابات ظالمانه شده بلای جان هموطنان آزادی خواه.
هرکس راخواستند حذف کردن و انتخابات ساختگی بر گذار کردن همونطور که رای مردم 4سال پیش گم شد با آمدن هاشمی روزنه هائی از امید شکل گرفت که آنهم خاموش شد. ما همیشه بازی خواهیم خورد.
شما هم باملاحظه بیشتر بنویسید مشکل آفرین نشود

بســــیار خوش اومدین!
بله همین طوره.معیارهای فضیلت چیزای دیگه ایه.فکر خوب.عملکرد خوب.دل پاک و محکم.این چیزاس که فضیلته.وگرنه نژاد و جنسیت و قیافه و این جور چیزا که ما نقشی توش نداشتیم فضیلتی نداره برای ما

"بصیرت" و "روشن فکری" دو کلمه ی هم معنی ولی با دو دنیای متفاوت.این جمله ایه که بارها گفتم.بصیرتی که اینا می گن یه چیز تصنعی و ساختگیه و اتفااق مفهومش در عمل کاملا در تضاده با مفهوم ذاتی کلمه س.بصیرت تو دیدی اینا یعنی بلندگوی حکومت بودن.و این هیچ گونه نیازی به دید باز و عمیق نداره.حتی ی طوطی هم با تمرین می تونه از پسش بربیاد!

سال 85 علی مطهری تو صحن مجلس میگه آقایان احمدی نژاد و مشایی تفکرات لیبرال دارن!دقیقا یادمه اون موقع چه حملاتی کردن به احمدی نژاد.چه چپی ها و چه راستی ها!ولی الان حرفش داره خودشو نشون می ده.بی بصیرت اون آقاییه که این همه از رییس جمهور حمایت کرد اما الان تمام اهرم های دستش مثل سپاه و تریبون نماز جمعه و رسانه ها و کلی چیزای دیگه رو علیهش داره به کار می گیره.و دریغ از یک معذرت خواهی کوچیک!متاسفم واس خودم که تو فضای آلوده چنین حکومت دارم نفس می کشم!

مردم ایران در هر شرایطی،زیر هر شلاقی،تحت هر توهین و ظلمی،باز تکون نمی خورن.متاسفم واقعا.

متشکر از نظر خوبتون.نه مشکلی پیش نمیاد.حکومت با حضرات بالایی کار داره.با چهار تا دانشجوی منتقد کسی کاری نداره!

[ بدون نام ] دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:35

نغمه شطرنج داریوش و دوباره می سازمت وطنش خیلی جالبه نمی دونم گوش کردی یا نه. اونی که مهره هارو چیده برنده هست نه سیاه و سفید.
مردم ایران اگه الان جنگ نمی کنن و تو خیابون نمی ریزن ابدا به خاطر حماقتشون نیست به نظرم به بلوغ فکری رسیدن و برای زندگی و خودشون احترام و ارزش قائلند و دیگه حاظر نیستند احمقانه زیر تانک برن یا رو مین بپرن و فهمیدن برنده کسی است که زندگی می کنه و برای بهتر شدن شرایط تلاش می کنه نه جنگ.
هر انقلابی مثل کندن چاه است و وقتی نمی دونیم با خاک استخراجی چه کنیم بازم باید چاه جدید بکنیم تا خاک چاه قبلی رو توش بریزیم وهی تکرار مکررات واشتباه پشت اشتباه.
به جای اینکه یه مهره ضعیف باشیم که مثل ندا حذف شیم باید در صحنه باقی بمانیم وقوی شویم در گوشه ای از این سیطره ظلم تا به وقت مناسب ضربه محکمتر و کار امد تر بزنیم.
دوست خوبم افراد مثل تو و من زیادند امیدت را هیچ وقت از دست نده

بله هر دوش رو گوش کردم.واقعا قشنگن.

ببینید انقلاب داریم تا انقلاب.تو آمریکا انقلاب میشه.یه انقلاب موفق.به بزرگترین پیشرفت ها هم میرسن ب واسطه همین انقلابشون.اما تو شوروی انقلاب میشه.یک انقلاب نا موفق.موفقین یه انقلاب به خیلی چیزا بستکی داره.منم خودم تو ایران امروز موافق انقلاب نیستم.اما موافق سکوت هم نیستم.سکوت جبهه مخالف رو جری تر می کنه.انتخاب راه درست تو این شطرنج پیچیده واقعا کار سختیه...

سروش زندگی دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:37 http://soroshezendegi.blogsky.com

یادم رفت خودمو معرفی کنم

با اجازه لینکتون می کنم...

سروش زندگی چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:34 http://soroshezendegi.blogsky.com

خواهش می کنم منم همینطور.
اما سکوت درست نیست ولی جنگ وخودکشی فایده نداره و تصمیماتی که در خیابان تو اعتراضها گرفته می شه همراه احساسات و محکوم به اشتباه هست مثل انقلاب خودمون. و هر انقلابی 50سال مارو عقب می اندازه ولی تلاش جدی و مثمر الزامی است، تلاش از جنس آگاهی دادن و رشد کردن و رشد دادن و انتشار اطلاعات واقعی وغیره . متعصبین و شمشیر به دست تو هر مسلک ومرامی بده جه شیعه باشن چه سلفی.
الانماگه رای بدم احساس حماقت می کنم و اگه رای ندم هم احساس کوتاهی در اصلاح جامعه و خیانت به دوستانی که به خاطر عقاید پاکشون در زندان هستن می کنم.
واقعا دوره زمونه عجیبی ایست نمی دونم حق چیه و کار درست چه کاریه فقط می دونم بازم معاویه ها بر سر قدرتند.

بله کاملا موافقم.اما شاهد این هستیم که اون افراطی که شما بهش اشاره دارین اگر نگیم بیشتر شده کمتر هم نشده متاسفانه.
اگر احساس می کنید با رای دادن به یک کاندیدای خاص واقعا می تونید ب بهبود شرایط کمک کنید بسم الله.حتما رای بدین.اما اگر این قدرت اثرگذاری رو نمی بینین رای ندین بهتره.
درسته.معاویه ها...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد