پیرهون Pyrrho
۳۲۰ سال قبل از میلاد مسیح/یونانی
شکاکان و ندانم گرایان که دستهی دوم از چهار دستهی معرفت شناسان بهحساب میآیند دو دوره حیات تاریخی داشتهاند. دوره اول حیات آنها مربوط میشود به یونان باستان و معاصر با سوفسطائیها. در این دوره فلاسفهی یونانی قائل به شناخت چون سقراط و ارسطو و افلاطون جوابهای محکمی به این شکاکان میدهند و تا صدها سال سکوت و خاموشی را بر آنها تحمیل میکنند. این خاموشی ادامه مییابد تا حدود پانصد سال قبل و در قرن شانزدهم میلادی.
ما در این مجموعه پستها ابتدا شکاکان یونان باستان را بررسی میکنیم و سپس شکاکان جدیدتر شرقی و غربی را.
پیرهون را از بنیانگذاران اصلی شکاکیت میدانند. این شکاک یونانی نظراتی دارد که آنها را در سه بخش بررسی میکنیم.
در بخش اول به بررسی این حرف پیرهون میپردازیم که علم و ادراک ما نسبت به واقعیات و هستندهها الزاماً اثباتکنندهی آنها نیست چراکه علم و ادراک ما نسبت به آنها صرفاً مفاهیمی ست که در ذهن ما پدید آمده و لزومی ندارد که در خارج ذهن نیز وجود داشته باشد.
بخش دوم سخنان پیرهون که بررسیاش میکنیم، مربوط به سخنان او دربارهی خطاپذیریهای حس و عقل و ابزار شناخت است که بنا به گفتهی این شکاک، منجر به رد اطمینان نسبت به شناخت حقیقی میشود.
و قسمت آخر نیز مربوط به بازخورد عملی تفکر پیرهون است که بنا به گفتهی او، افکار ندانم گرایانه به یک آرامش منتهی میشوند.
بخش اول
پیرهون، شکاکی بود که اساساً دانش را نفی میکرد. او میگفت:
به دلیل وزن برابر برهانها، امکانپذیر نیست تا فرد، هستنده های حقیقی را بهصورت جزمی (دگماتیک) تبیین نماید. بلکه باید اعتراف کند که هستندهی بهطور فینفسه، برای او نا شناختنی است؛ بنابراین تمام چیزهایی که میشناسیم، خود اشیاء نیستند بلکه صرفاً وضعیتهای خود ما هستند و به دلیل نسبی بودن دریافتهای حسی و تفکرات ما و بیاعتبار بودن سنجیدارهای آنها، برای محسوسات و فهم ما ناممکن است که تشخیص دهد کدام شناخت با واقعیات منطبق است و کدام نه. پس اعتمادی به شناخت ما وجود ندارد و باید معتقد شد که شناخت واقعیت یک امر انسانی نیست و شاید امری از آن خدایان باشد.
این بخش سخنان پیرهون خود سه محور اصلی دارد:
الف) عدم توانایی تشخیص صحت برهانها و ادراکات
ب) نبود رابطه بین ذهن و عین
ج) نسبی بودن ادراکات
الف) عدم توانایی تشخیص صحت برهانها و ادراکات
پیرهون میگوید برهانهای مختلف وزنهای برابر دارند و برای یک فرد ممکن نیست که بتواند معیاری داشته باشد تا بدان وسیله ادراکات اشتباهش را از ادراکات درستش تمییز دهد. درحالیکه ما میدانیم اساساً علم «منطق» برای همین منظور توسط ارسطو به وجود آمده و هدف آن جداسازی ادراکات موهومی و اعتباری از ادراکات حقیقی است. البته بعدها منطق دیگری در کنار منطق ارسطویی به وجود آمد به نام منطق بیکنی که آن نیز هدفش همین ایجاد تمایز میان ادراکات درست و اشتباه بود. بههرحال حرف اصلی ما این است که معیارهایی برای نمره دادن به ادراکات وجود دارد که البته توضیح بیشتر درباره آنها به مطلبی جداگانه احتیاج دارد.
ب) نبود رابطه بین ذهن و عین
پیرهون و سایر شکاکان و سوفسطائیان و ایدئالیستها بر این باورند که علم ما نسبت به خارج صرفاً مفهومی ذهنی ست؛ یعنی انسان با جستوجو در عالم واقع و طبیعت تنها به «علم» خود میافزاید و دلیلی ندارد که این علم و معرفت، معرف نفس واقعیات باشد. به بیان سادهتر، آنچه ما دربارهی اشیا و پدیدههای اطرافمان درک میکنیم، تنها «درک» ماست و نه «حقیقت» آن اشیاء و پدیدهها؛ یعنی ما هر چه بیشتر به سراغ شناخت برویم، تنها به علم خود افزودهایم و هم چنان نتوانستهایم به حقیقت خارج برسیم.
در پاسخ به این شبهه که علم ما با خارج ارتباطی ندارد میتوان گفت که از خاصیتهای لاینفک علم، خاصیت کاشفیت آن است. به این معنا که مهمترین خاصیت علم، قدرت کشف آن است و بدیهی است که «کشف» بدون «امر مکشوف» معنایی ندارد؛ یعنی حتماً باید مکشوفی (واقعیتی) وجود داشته باشد تا علم آن را کشف کند. کشف بهطور مستقل و مجرد موجودیت ندارد و حتماً به ازای یک مکشوف شکل میگیرد.
اگر به علم خود نگاهی بیندازیم متوجه خواهیم شد که تمام علم ما بهواسطهی برخورد با خارج و کشف یک سری واقعیات شکلگرفته. ما در ادراکات خود چیزی را درنمییابیم که درواقع موجود نباشد و صرفاً یک پدیدهی ذهنی باشد. مثلاً هنگامیکه ما به علم خود رجوع میکنیم میبینیم که مولکول آب از دو عنصر هیدروژن و اکسیژن تشکیل شده. مسلّم است که این علم ما درواقع هم وجود دارد و یک تصور صرفاً ذهنی نیست.
حتی ادراکات ما نسبت به وهمیاتی چون سیمرغ و شانس و از این قبیل مفاهیم نیز بهواسطهی ارتباط ذهن و عین شکل گرفته. اگر ما در ذهن خود تصوری داشته باشیم مبنی بر اینکه «آتش موجب خنکی میشود» درواقع ما هم از «آتش» و هم از «خنک شدن» با توجه به برداشتهایمان از خارج، مفاهیمی در ذهن ساختهایم؛ اما حال اینکه نتیجهگیریمان از رابطهی بین این دو درست است یا غلط بحث جداگانه ایست.
ج) نسبی بودن ادراکات
از موضوعاتی ست که ما در مطالب قبل هم به آن اشاره کرده بودیم. همانطور که پیرهون میگوید غالب شناختهای ما نسبی هستند؛ یعنی در رابطه با سایر پدیدهها شکل میگیرند.
ما این حرف را قبول داریم منتها نتیجهگیریای که از آن میشود را خیر. شکاکان و سوفسطائیان از این نسبی بودن ادراکات، به نادرستی ادراکات و ناتوانایی در شناخت میرسند؛ که باید گفت نسبی بودن، همارز با نادرست بودن یا ناتوان بودن نیست. چهبسا نسبیاتی که درست و حقیقیاند. ما بوی عطر را بهطور نسبی و از طریق جابجاییشان توسط مولکولهای هوا و برانگیخته شدن سلولهای شامه و انتقال پیامهایی از اعصاب به مغز درک میکنیم؛ اما آیا این واسطه و نسبیت دلیل به را آن است که بوی عطر واقعیت و حقیقت ندارد؟ اشتباه نشود. ما نمیگوییم که تصور همه افراد در هر شرایطی از این بوی عطر یکسان است. خیر؛ که البته این به دلیل خطاهای انسانی و محیطی ست؛ اما بههرحال آنچه مسلم است، این است که با حذف عوامل خطا زا به این حقیقت پی خواهیم برد که بوی عطر حقیقتی ست که اگرچه نسبی درک شده اما واقعیت دارد و حقیقی است.
در پستهای بعدی به دو بخش دیگر سخنان پیرهون خواهیم پرداخت.
+ میتونید چیزی رو تو ذهنتون بسازید بدون اینکه از عالم واقع کمکی بگیرید؟
++ ببخشید پست طولانی شد. چارهای نبود. به نظرم اگر خواستید و حوصله داشتید بخونیدش، اون رو تو چند قسمت بخونید...
++ شکل و ظاهر و ترتیب وبلاگ و مطالبش با مرورگرهای مختلف عوض میشه. آگه نامرتب میبینید من معذرتخواهی میکنم!
سلام خوبید آقا علیرضا؟
فعلا یه تیکشو خوندم
سلام بر مهدیه خانم!الحمدلله خوبم!
ممنون که همون یه تیکه رو خوندین:)
سلام آغا علیرضااااااااا
من خو پری از فلسفه سردر نمیارم
شما بگو این بنده خدا خوب بوده یا بد
چه کارایی برا فلسفه کرده
سلام داش حسین!
به به چه لهجه شیرینی!
این بنده خدا شکاک بوده!به عالم و آدم شک داشته!بده دیگه.نه؟
هیچی این شکاکا باعث شدن فلسفه ی پربار بونان باستان به طور کامل منهدم بشه.طوری که دیگه اثری ازشون نمی بینم بعد سیصد چهارصد سال بعد میلاد مسیح
پس نور تو قبرشون نباره چه آدما مزخرفی پیدا مشن
حالا شما به اعصاب خودت مسلط باش آقا سید
ولی مسلما اینا هم خوبی هایی داشتن منتها شکاکیت بیش از اندازه شون اون خوبی ها رو تحت تاثیر قرار داده.تاثیر منفی
سلام دوست عزیز
می خواستم از شما اجازه بگیرم تا از این پست استفاده کنم.
اگر نظر خاصی در این مورد داشتین لطفا در وبلاگم کامنت بگذارید ممنون می شم.
سلام!
خواهش می کنم.خوشحالم که از مطلب خوشتون اومده.
بله.چشم...