اندیشه بان

اندیشه بان

جایی برای پاسداری از اندیشه
اندیشه بان

اندیشه بان

جایی برای پاسداری از اندیشه

مذهبیون

إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِیمَ کُنتُمْ قَالُواْ کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فیها 

فَأُوْلَـئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِیرًا

کسانی که بر خویشتن ستم‌کار بوده‌اند، [وقتی] فرشتگان جانشان را می‌گیرند، می‌گویند: «در چه [حال] بودید؟» پاسخ می‌دهند: «ما در زمین از مستضعفان بودیم.» می‌گویند: «مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟» پس آنان جایگاهشان دوزخ است و [دوزخ] بد سرانجامی است.


این روزها چقدر خوب می‌فهمم این کلام را:

 

اذا خرج القائم، یأتی بأمر جدید و کاتب جدید و سنة جدیدة و قضاء جدید

هنگامی‌که قائم ظهور می‌کند، فرمان نو و کتاب نو و روش نو و دادگاه نو می‌آورد.

 

مذهبیون ما سخت‌ترین امتحان‌های دوران خلقت را پشت سر می‌گذارند. حال که شیاطین با لباس پیامبران خود را می‌نمایند. حال که «لباس پیامبر» را هم نیمه پیامبران به تن می‌کنند و هم نیمه شیاطین. و حال که حتی مردمان هم‌مذهب نیز دسته‌دسته پراکنده می‌شوند.

اکنون وظیفه‌ی ما در این میان آگاهی یافتن و آگاهی دادن است. به قول آن معلم بزرگ


تنها آگاهی است که می‌تواند سرنوشت را بسازد و مسیر تاریخ را به‌دلخواه دگرگون کند.

 

مذهبیون عصر ما به چند دسته تقسیم می‌شوند. یکی آن‌هایی که دینشان از محدوده‌ی تنگ و تاریک چند رکعتی نماز و چندخطیِ از بر خواندن عربی و درنهایت ایراد خطبه‌هایی در وصف اعجاز ولایت و مراد پرستی، تجاوز نمی‌کند. آن‌هایی که رستگاری و بهشت را به بهای «حماقت» می‌خرند. چشم‌هایشان را می‌بندند و از درون هم اجازه‌ی کوچک‌ترین جنبشی را به عقل نمی‌دهند. این‌ها همان‌هایی هستند که در بیرون مذهبیون خالص نامیده می‌شوند.

آن‌ها خیلی خوب این قاعده‌ی فیزیکی را درک کرده‌اند که «همه‌ی اجسام تمایل دارند حالت خود را حفظ کنند». آن‌ها کوچک‌ترین حرکت و جنبشی را برنمی‌تابند.

این‌ها در میان اطرافیانشان فقط و فقط یک نفر را قبول دارند و آن هم موجودی است ملبس به لباس پیامبر که نامش «روحانی» یا به‌اصطلاح نزدیک‌تر «آخوند» می‌باشد.

 

دسته‌ی دوم مذهبیونی هستند که بسیار محکم و باصلابت قدم برمی‌دارند؛ اما خواسته یا ناخواسته همچنان چشمشان تنها و تنها به دنبال لباس و نام و آرایش است و قدرت تمییز میان شیطان و پیامبر را ندارند. از نیمه شیاطین پیروی می‌کنند و برای ابراز سینه‌چاکانی آنان از هیچ دروغ و فریب و تهمت و جنایتی دریغ نمی‌کنند. تفاوت اینان با مذهبیون دسته‌ی اول این است که برخلاف آن‌ها، حرکت را بر سکون ترجیح می‌دهند. شاید نیاز نباشد بگوییم که این دسته تا چه حد از دسته‌ی اول خطرناک‌ترند.

 

اما دسته‌ی سوم اربابان مذهبی‌اند که بر دو دسته‌ی اول خدایی می‌کنند. حرفشان حجت است و مراد این خیل مریدان بی‌شمارند. آن‌ها مغرورانی هستند که خود را نماینده‌ی تام‌الاختیار خداوند روی زمین می‌دانند و مخالفت با خود را به‌سختی جواب می‌دهند. آن‌ها در اصطلاح «تکرار تاریخ» نام دارند. تکرار کشیش و پاپ و جنگ صلیبی و تفتیش عقاید. آن‌ها کسانی هستند که با ایمان خود، ریشه‌ی ایمان را تا صدها سال در این مملکتِ ایمانی خشکانده‌اند.

دسته‌ای از آن‌ها ملبس به لباس پیامبران‌اند و دسته‌ای دیگر آرایش پیامبر را دارند.

 

دسته چهارم. گروهی هستند که ایمانشان نزد عامه، بددینی و کفر است.

نمازشان حرکت ساز، دعایشان عمیق و پر کنایه، ولایتشان پیروی عملی از مرید و تفکر در گفته‌های اوست. حرکتشان محکم و درعین‌حال با منطق و به دور از تعصب است. چشمانشان مصلحت‌گرایی و توجیه‌گری و ظاهرسازی و ریا و لباس دروغین را درمی‌یابد. همواره پرده را از برابر دیدگان عقلشان به کنار می‌زنند. در راه اعتقاد حتی از خون خود می‌گذرند. امامشان نه امامی پیچیده و هزار رنگ و مصلحت‌اندیش، که امامی بی‌ریا، شجاع و با منطق است.

آن‌ها هیچ‌گاه همه را به یک چوب نمی‌زنند. آن‌ها نگاهی خاکستری دارند. خوب و بد، هر دو را می‌بینند و به خاطر یک خوبی یا بدی، تمام شخصیت را داوری نمی‌کنند. آن‌ها به آزادی افکار معتقدند و به هیچ عقیده‌ای توهین نمی‌کنند اما درعین‌حال برای اصلاح اندیشه‌ها تلاش می‌کنند. آن‌ها به خاطر مصلحت‌اندیشی، به هنگام ریخته شدن خون برادرانشان، خود را به کوری و کری نمی‌زنند.

 

«هرگز از ظلم ننالیده‌ام و از خصم نهراسیده‌ام و از شکست نومید نشده‌ام؛ اما این کلمه‌ی شوم «مصلحت»، دلم را سخت به درد آورده بود. »  حسین وارث آدم

 

آن‌ها ایمان اجتماعی را مهم‌تر از ایمان فردی می‌دانند. برای آن‌ها حفظ «اساس» دین اوجب واجبات است و نه حفظ «نام» دین. آن‌ها نظام‌های آلوده‌ی به‌ظاهر دینی را فرومی‌پاشند. آن‌ها به شیطان‌های اجنبی حمله می‌کنند و امانشان را می‌بُرند. نه به استبداد داخلی و نه به استعمار خارجی باج نمی‌دهند.

آنان مؤمنان واقعی‌اند. مؤمنانی که همواره در اقلیت بوده‌اند. چه در زمان حکومت علی، چه در زمان حکومت عباسی و چه در زمان حکومت جمهوری اسلامی.

آنان مؤمنانی هستند که اگرچه برایشان حفظ پاکی ظاهر نیز مهم است، اما بیشتر به پاکی باطن بها می‌دهند. چه بسیار نیمه پیامبرانی که در این دسته هستند، اما لباسشان با لباس نیمه شیاطین قبلی یکی ست.

 

و در آخر، دسته‌ی دیگری هستند که همواره در شک و تردید غوطه‌ورند. با هر نسیمی به دسته‌ای گرایش پیدا می‌کنند با هر خنده و گریه‌ای، با هر جشن و عزایی و با هر باج و هدیه‌ای، ایمانشان عوض می‌شود. اینان نیز جزئی از قشر مذهبی ما هستند؛ اما مذهبیونی که نیاز به راهنمایی و ارشاد دارند.

 

به قول بزرگ ستاره عصرمان، علی شریعتی:

 

دلم می‌خواهد فقط فریاد بکشم و همه را از فاجعه خبر کنم.

 


 

در متن بالا هر جا رنگ مطلق بودن دیدین، خودتون اون رو به نسبیت تغییر بدین. من پیش خودم استثناها رو در نظر گرفته‌ام.

 

++ فردا روز قدسه. از همین تریبون نفرت و بیزاریم رو از صهیونیست‌های درنده ابراز می‌کنم و برای اشک و خون هزاران و بلکه میلیون‌ها فلسطینی مظلوم دل می سوزونم.

اما در تظاهرات فردا شرکت نمی‌کنم. چرا که از شعارهایی که می‌دن، خوشم نمیاد. شعارهایی که اساساً با روحیه و تفکر من سازگار نیست. برام مهم نیست که به خاطر این شرکت نکردن چه تهمت‌ها و افتراهایی رو بهم می‌زنن. مهم اینه که من حتی حاضرم برای دفاع از مظلومیت‌ها، خون هم بدم اما زیر بار دروغ و فریب و ظاهرسازی و هر آنچه مخالف با عقایدمه نمی‌رم.

 

+++ دچار یک بدبینی شدید نسبت به مذهبیون شدم بعد از ماجرای زلزله. دوباره می‌خوام این شعر حافظ رو اینجا بنویسم. 

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب / چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند

  

نظرات 14 + ارسال نظر
هادی جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:50

میدونی چرا ؟
داری کم کم حل میشی
اشکال کسایی که این قدر بحث می کنند همینه
اصلا اشکال آدمایی مثل تو که می خوان تکی بقیه رو بیدار کنند همینه ...
یه نفری میرن جلو و کم کم تو جمع حل میشن ...
مثل من ! یه مدل حرص برای این کار داریم !
در مورد متن آخرت، ظاهر سازی ؟
حالا این خودت نیستی که به بهانه ی ظاهر سازی نکردن شکایت خودت رو اعلام نمی کنی ؟؟

نه نه!دقیقا این حرفایی که می زنم و این عصبانیت هام نشونه اینه که حل نشدم خدا رو شکر.اگر چشمامو رو همه چی میبستم و فقط به خودم فک می کردم و به خوشبختی خودم؛اونوقت بود که معنی حل شدن می داد.من خودم ده ها بار گفتم که امید زیادی ندارم به بهبود شرایط.چون تفکر غالب رو یک تفکر احساساتی و مصلحت گرا می بینم.من فقط می خوام بگم که هنوز می فهمم.هنوز چشمام بازه.می خوام اون دنیا بهم نگن چرا این همه ظلم رو دیدی و سکوت کردی.
من شکایتم رو همیشه اعلام می کنم.سر همین قضیه صهیونیست ها هم خیلی جاها حرف می زنم.پاش بیفته تا آخرش هم هستم.اما این که برم تو خیابون و پرچم ده تا کشورو آتیش بزنم و شعار فلانی کوثر است بدم و چهار تا فحش و لعنت هم نثار یه مشت معترض و "فتنه گر"!!! بدم رو دوس ندارم.اصن از آدمای این تیپی خوشم نمیاد.چی کار کنم؟دست خودم نیست دیگه:)

مینا جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 17:39 http://www.nagoftehayemina.blogfa.com

سلام.
پست خیلی عجیبی بود!!!
علیرضا حس میکنم ازت میترسم
خیلی عصبانی به نظر میای!!!

درمرود این پستت و دسته هایی که نوشتی باید یه کم فک کنم و بعد نظرمو بنویسم!!

راهپیمایی!!!
منم حس ترحم دارم به مردم فلسطین.
دلم آتیش میگیره.
ولی منم راهپیمایی نرفتم.هیچوقت تاحالا نرفتم.
به جط راهپیمایی 13آبان روزدانش اموز!ونم وقتی 10/11سالم بود!!!!!!!

منم از شعارایی که میدن خوشم نمیاد!!!
اصلا حس نوع دسوتی و دلسوزی به آدم دست نیمده.
فقط این شعارها نشون دهنهده ی کینه شون به آمریکاست!!
زیاد دلسوزی خودشون و نشون نمیدن!!
یعنی حس عاطفی و دلسوزانه شون با سایست بدجور آمیخته شده!!
منم دوست ندارم!!

سلام.
باهات موافقم.خودمم که خوندمش یه حس عجیبی بهم دست داد.یه حس ناامنی.
ولی حرفای دلم بود.خیلی سنگینی می کرد رو گلوم.
مینا می دونی ما داریم روز به روز به سمت یک جامعه دو قطبی پیش می ریم.روز به روز داره فاصله مذهبی هامون با غیر مذهبی هامون بیشتر میشه.پدر ها و مادرهامون روز به روز دارن از ماها دورتر میشن و بیشتر بهمون حمله می کنن.ما رو یه توده سرطانی می بینن.لباس پوشیدنامون،نماز خوندنامون،روزه گرفتنامون،افکار سیاسیمون،تمایلمون به روشنفکری،به همه و همه اش دارن حمله می کنن.ما هم همین طوریم.به مذهبشون،به طرز فکرشون،به دعا خوندشون به همه اش داریم حمله می کنیم.اگر این کار دشمن بوده که ما رو این جوری رودرروی هم قرار داده واقعا باید تحسینش کرد که این قدر خوب و هوشمندانه رفتار کرده.
نمی دونم چرا هیچ وقت ما کنار هم وای نمی ستیم.همه اش می خوایم روبروی هم باشیم و به هم حمله کنیم.این حرف زیبا رو خودم از زبون یه روانشناس شنیدم.خیلی حرف جالبیه.متاسفانه این شکاف ها و فاصله ها داره روزبه روز بیشتر میشه.به قول اون یارو فیلمه "اگه فااااااااااصله افتاده..."

کسی این حس ترحم رو نداشته باشه باید به انسانیتش شک کرد.این همه خونی که این رژیم فاسد ریخته قابل گذشت نیست.من بغض می کنم وقتی می بینم یک پدر و فرزند رو جلوی چشم هم می کشن...

من بچه که بودم با بابام می رفتم.اما الان نمی رم.شعارهاشون رو که نشون دهنده ی تفکراتشه رو قبول ندارم.اگه می شد کسایی هم فکر خودمون تظاهرات برگزار می کردن حتما می رفتم.البته برگزاری هر نوع تظاهرات غیر حکومتی تو این مملکت بر خلاف نص قانون دشمن شادکن!!! و مذمومه!
دقیقا حرف منو گفتی."حس عاطفی و دلسوزانه شون با سایست بدجور آمیخته شده!!" همینایی که الان میان و ظاهرا برای هم دردی با فلسطینیا شعار می دن تا قبل پیام رهبر هیچی درمورد زلزله زده ها نمی گفتن!

هادی جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:54

خوب خدا رو شکر
ولی تو راهپیمایی من شعارای خودم رو گفتم ... و خوشبختانه ملت هم همراهی می کردند
هر کی شعار خودش رو داد میزنه ...
بعضی موقع ها باید اومد و داد زد :)

بعضی موقع ها باید اومد که به خاطر حقیقتی،حقیقت دیگری پایمال نشه.
خوشحالم که تونستی تو جمعیت حرف خودت رو بزنی...

مهدیه شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 14:39 http://bihamta2012.blogfa.com

سلام خوبین؟
غافلگیر شدم از این پستتون
خوب نوشته بودین
من حکومت شاه رو که بزرگترا تعریف میکنن خوشم نمیاد ولی به این حکومت آخوندسالاری ترجیح میدم حداقل شاه هر کاری داشت میکرد ولی ادعای خوب بودن نداشت ولی اینا هر غلطی دلشون میخواد میکنن و بعد اسم خودشونو میذارن مذهبی ،میذارن یار امام زمون وخودشونو میچسبونن به قرآن و دینداری که این فاجعه هستش...
اگه امام خمینی میدونست جمهوری اسلامی این طور مملکتی از آب درمیاد از کار خودش پشیمون میشدو هیچ وقت انقلاب نمیکرد و حداقل اینهمه خون جوونامون پایمال نمیشد؛؛؛ نمیدونم شایدم اگه خودشونم بودن...
خوب توصیف این به اصطلاح مذهبیون رو کردین خوشم اومد واقعا همینه وقتی میبینم خیلیا تسبیح به دستن و جای قاشق داغ رو پیشونیشونه ولی باطنشون یه اعجوبه ای هستن که با شیطان همردیفی میکنن به خودم میلرزم ... چرا؟ چرا باید اینجوری باشن؟ مگه این دنیا چی داره که به خاطرش آدم این جور خودشو و آخرتش رو با این کارها خراب کنه ...
ولی قبول دارم سکوت ما هیچ فایده ای نداره حداقلش از همین طریق هم که شده اعتراضمونو نشون میدیم...
منم هیچ دفعه تا به حال راهپیمایی نرفتم متاسفانه نماز جمعه ی این هفته م هم به خاطر راهپیمایی ترکش کردم از آخوندش اصلا خوشم نمیاد از حرفایی که میزنن و به قول شما شعارهایی که میدن.......
اون دشمنایی هم که میگین ،هیچ غلطی نمیتونن بکنن!!! مردم ایران شاید اگه از روش این دولت خوششون نیاد ولی مطمئن هستم که نمیذارن دست هیچ کدوم یک از این دشمنا به ایران برسه .......
موفق باشین مبارز جوان

سلام.الحمدلله.بد نیستم.
ممنون.
این پستم تنها تفاوتش با پست های قبلی تو رک بودن بیشترش بود.

هم حکومت شاه و هم حکومت جمهوری اسلامی دچار یه سری اشکالات اساسی ان.(بودن!)شاه هم به شدت مخالفین رو سرکوب می کرد.اینا هم فعلا نرم دارن سرکوب می کنن.ولی اگه پاش بیفته از ریختن خون هم دریغ نمی کنن.
دقیقا همین طوره.قبل انقلاب جنایت ها به اسم دین تموم نمی شد.اما الان جنایت ها داره به اسم دین تموم میشه.این وسط مقصر کسایی هستن که سیاست روز ما رو به سیاست علی و پیغمبر ربط می دن.

نمیشه بگیم اگه آدمای 30 سال پیش الان هم بودن چی کار می کردن.شرایط عوض شده.چه بسا آدمای 30 سال پیش زنده می موندن و به خودشون به تدریج با اینجا می رسیدن همرنگ جماعت می شدن.یا اگه یه دفعه با یه ماشین زمان! می پریدن به زمان ما به شدت معترض می شدن.نمیشه قضاوت کرد.ادم باید شرایط رو با یه "حقیقت" تطبیق بده و بررسی کنه.نه با اشخاص.

دنیای بدی شده مهدیه خانم.تفاوت مذهبیون و غیر مذهبیون رو دیگه ظاهرشون نیست که تعیین می کنه.مردم این دوره زمونه هزاررنگ شدن.خود بسیجی ها و حزب اللهی اش تو جمع های خصوصی یه حرفایی می زنن که .اقعا آدم خجالت می کشه.تزویر و دو رویی بیداد می کنه.
یکی می گفت "گناهکارم،آلوده ام" پیش خدا بیشتر ارزش داره تا "سبحان الله".آخه اون گناهکارم از تع دله.اما اون سبحان الله شاید توش ریا هم باشه.

من نماز جمعه تهران رو به هیچ قیمتی حاضر نیستم برم.هر چی هم بهم بگن نمی رم.برم پشت فلانی نماز بخونم اصن بحث دینی ش به کنار اما توهین به شعور و شخصیتمه.
یکی نیست بهشون بگه به خدا قسم دارید اشتباه می کنید که حلقه دورتون رو تنگ تر می کنید.با این شعارها و طرز تفکر بسته و محدودتون روز به روز دارین مخالفاتون رو بیشتر می کنید.می گن جذب حداکثری و دفع حداقلی اما دقیقا برعکسش عمل می کنن.

دشمن هم باید درک کنه جوون ایرانی با کل دنیا فرق می کنه.اگه بحث ناموس و وطن و شرف و اعتقاد بیاد وسط چنان احساساتی و برانگیخته میشه که دمار از روزگارتون در میاره.
ممنون که این تمایز زو قائل شدین.خیلیا اینا رو باهام قاطی می کنن.فک می کنن من که دارم انتقاد می کنم الان مثلا ضد و طن و ضد دین و غرب زده م!

لطف داری مهدیه خانم.ممنون...

هادی یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:17

سلام علیرضا !
یادته یه چند وقتی پیش گفتی که می خوای بری تا بیشتر بخونی و برگردی ؟
یادته یه بار یه پست راجع به انقلاب نوشتی ؟ راحع به این که "بمیر قبل از این که بیمیری" ؟
من الآن یه همچین حسی دارم ...
می خوام برم و منتظر شم تا یه بار دیگه یکی تو درونم پیدا شه که بگه حالا وقتشه !! حالا باید باشی ...
نظرت چیه ؟!
شایدم این حسم زودگذره ! نمی دونم

سلام هادی!
به خدا شرمنده دیر جواب دادم.این یکی دو روزه رفتیم و بابابزرگمو از بیمارستان مرخص کردیم.نتونستم زودتر بیام...

آره.دقیقا یادمه.اون پستو حول و حوش 22 بهمن نوشته بودم و اسمش هم انقلاب گذاشته بودم.اما انقلابی که من گفته بودم انقلاب درونی بود.پستی بود که صد در صد اتفاقی حذف شد و بعدشم دیگه ما اومدم بیرون!
هادی این حس ها موقتی ان.معمولا موقع هایی میان که آدم شکست رو تجربه کرده.اما باور کن هدیه هایی ان که خدا برامون فرستاده.آأم بایئ بزرگترین تصمیماتش رو تو این مواقع بگیره.قدر این حس رو بدون.کسایی که براشون این روحیه بیاد و ازش استفاده نکنن تا خودشونو بسازن دیگه خدا ازشون این نعمت و فرصت رو می گیره.پس قدرشو بدون و تصمیمای خیلی جدی بگیر.

قبل این که دیر بشه شروع کن...

seyyed دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:10 http://hossein72t.blogfa.com/

سلام
به امید اینکه امام زمونمون بیادو همه چیزو عوض کنه
آپم

سلام.
بارها و بارها این جمله دکتر شریعتی رو تکرار کردم که
انتظار یعنی مذهب اعتراض!

میام حتما...

فرزانه دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 15:56 http://kolbeyearameshsh.blogfa.com

سلام آقا علیرضا
پستتون را خوندم خیلی خوب نوشته بودین! خیلی خوب نشون دادین که چقدر بیذارید از کسایی که از مذهب و اسلام فقط ظاهر براشون مهمه!!! نظر بچه ها را هم خوندم!
حالا نظر خودم را میگم در حد یه بچه ای که تازه وارد سیاست و مسئولین جامعه شده وداره یه چیزهایی سر در میاره. شما تحلیلش کنید
در مورد دسته بندی مذهبیون نوشتین! نمیدونم چقدر از این دسته بندی هاتون صدق میکنه توی ایران ما چون شناختی از مسئولان ندارم و دوست ندارم همینجوری قضاوت کنم ازشون!!!
ولی منم نظرم با شماست در مورد اینکه گفتین مومنان واقعی در اقلیت هستند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
و واقعا جای تاسف هم داره!!! چون یکی از بزرگترین اهداف انقلاب:اسلام و حفظ دین بود!!! و مردم هم خونشون را در این راه دادن. امام خمینی هم یکی از اون اقلیت هایی بودن که واقعا حرکتی از خود نشون دادن!!!
و الان ایران ما هم باید ادامه راهشون باشه!!
درسته باید برای اصل هاشون تعصب داشته باشن و چیزهایی که اصل هست و به خاطر اون ها انقلاب شده را حفظ کنند حتی با شعارهاشون!!! و ما نباید پایبندی به اصل ها را تکرار تاریخ بدونیم!!
ولی در کنار این نباید همش مواظب حفظ نام دینشون باشند و اینکه به ظاهر بیشتر توجه کنند!! همینجورکه گفتین باید همه ی تلاششون را بذارند روی اساس دین!!
نظرم اینه اگه اون اقلیت واقعا وجود داشته باشن باید یه تکونی به خودشون بدن و جلوی این ریا و نفاق ها را بگیرن!!!!
حداقل جلوی کسایی که دارن توی لباس مذهب راه اشتباه را میرن بگیرن!!!
به نظرم یه انقلاب دیگه باید بشه تا اون اقلیت حکم فرما بشن!!
پس وقتی کسی حرکتی نمیکنه یعنی خبری نیست از یه مومن واقعی؟؟؟؟؟
فقط برام درد داره که چرا وقتی بعضی مسئولان اشتباه میکنند همه سکوت میکنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا یه حرکت کوبنده نمیشه باهاشون؟؟؟ مصلحته که هیچی گفته نشه؟؟؟ یا واقعا یه منطقی از این کارشون دارن؟؟؟
نمیتونم قبول کنم که ایران ما همه ی مسئولاش دارن به ظاهر میپردازن! از اونطرف هم نمیتونم بپذیرم که اقلیتی هم وجود داره!!! واقعا در موندم که درست کدومه اونم به خاطر شناخت کمی هست که دارم و باید برم دنبالش.
منکه راهپیمایی را نرفتم یعنی اجازه نداشتم برم اگه هم داشتم نمیگم حتما میرفتم چون هنوز به این نرسیدم که باید برم یا نه!!!
نظرم اینه که باید به خاطر ایرانمون و اعتقادای خودمون و بر پایه ی اعتقاداتی که انقلاب به خاطرش شد باید بریم و شرکت کنیم و شرکت کردنمون دلیلی بر این نمیشه که ما هم داریم کورکورانه شعار میدیم!! به نظرم بین اون آدمهایی که رفتن خیلی هاشون هم عقیده شما ها بودن و به خاطر همون عقیدشون شرکت کردن!!!
بعضی ازشعاراشون و اینکه پرچم کشورهای دیگه را میسوزونند اصلا به دلم نمیشینه!!! ولی میگم هر که به عقیده خودش باید بره چون اصل رفتنش عیب نداره که!!!
ببخشین زیاد شدددد

سلام فرزانه خانم عزیز.
نفرمایید!استفاده می کنیم از حرفاتون.
خوشحالم که بعضی جاها باهام مخالفت کردین.کلا نظرای مخالف رو ییشتر دوس دارم.چرا که باعث میشه ابعاد بزرگتری ار یک موضوع شناخته بشه.اصلا هم زیاد نبود.اگرم بود که چه بهتر.اصن نظر هرچی بلندتر باشه نشون دهنده توجه و لطف بیشتره:)

خوب بذارید اول چند تا نکته رو بگم که تو کل بحث ها این رو مدنظر داشته باشیم و همیشه حواسمون بهش باشه.یکی این که من این پستم یه پست صرفا سیاسی نبود.من درباره همه قشرهای جامعه مذهبی مون گفتم حرفامو.که البته سیاسیون ما هم در این دسته بندی هستن.
نکنه دیگه اینه که من آخر پست گفتم که هرجا احساس کردید من تو نوشته م مطلق حرف زدم خودتون اون رو به نسبی تغییر بدین.چون تو دنیای ما همه چی نسبیه.
نکته بعدی هم ایجاد تمایزه.این که مسائل رو جداببینیم.

اما با اجازه نظرم رو درباره نظرتون بگم...
در مورد این که گفتین چون شناختی از مسئولا ندارین نمی تونین دسته بندیم رو قضاوت کنین من گفتم که این پستم صرفا سیاسی نبود.این دسته بندی در عامه مردم و بین آدمای مذهبی اطراف ما هم وجود داره.

این که مومنان واقعی در اقلیت هستن که فک کنم اصن جای شک نیست.اصن آیه های قرانه که می گه"بل اکثرهم غافلون" و از اینا!

راستش خیلی دوست ندارم درباره شخصیت اشخاص حرف بزنم.آخه تحلیل شخصیت ها نیاز به اطلاعات خیلی زیادی داره که ما نداریم.اما همیشه "رفتارها" رو نقد می کردم.

کاملا باهاتون موافقم.حفط اصول مهم ترین دلیله برای اصالت یک نظام.اما بستگی داره این پایبندی رو چه شکلی تعریف کنین.به نظر من که شعار دادن بخش بسیار جزیی رو از این پایبندی تشکیل می ده.اصلا شعاری که همراه با شعور نباشه اززشی نداره.چون میشه مثل شعبان بی مخی که صبح در دفاع از مصدق شعار می داد و شب در محکومیتش.اینه تکرار تاریخه.اینه شعار توخالی.وگرنه که هر جنبش و انقلابی با شعار همراهه.
منظورم از تکرار تاریخ رو هم بگم.تکرار کشیش و تفتیش عقاید یعنی این تنگ تر کردن حلقه یاران خودی.واضح تر بخوام بگم اینه که ما روز به روز خودمون رو بیشتر جدا کنیم و به نظرات نخالف کمتر بها بدیم.دقیقا همون کاری که پاپ های قرون وسطا می کردن و مخالفینشون رو برنمی تابیدن.منظورم هم از تنگ کردن حلقه یاران خودی اینه که اول انقلاب شهید بهشتی تو همین رسانه ملی مون با اعضای حزب توده بحث و مناظره می کردن.سخنرانی های دکتر بازرگان رو پخش می کردن.گرو های مخالف اجازه حضور داشتن.خود شهید مطهری می گفت که باید فضای رسانه ای جوری باشه که حتی توده ای ها و مجاهدین بتونن حرفشونو بزنن.اما همین الان شما تلویزیونتو روشن کن بزن کانال های مختلف.خودت همه چی دستگیرت میشه.منظورم از تکرار تاریخ تکرار اشتباهات تاریخیه که اگه دقیق ببینین متوجه میشین که ما داریم دقیقا به سمت اون اشتباهات می ریم.

حفظ نام و اساس هم بیان کلی تر همون شعار و شعوره.شعار خوبه اما شعار همراه با شعور.
منم یه جا تو پستم گفتم که
"آنان مومنانی هستند اگرچه برایشان حفظ پاکی ظاهر نیز مهم است،اما بیشتر به پاکی باطن بها می دهند"

اقلیت ها از اسمشون هم مشخصه.اقلیتن دیگه.خیلی سخت می تونن کار بزرگی انجام بدن.زمان عباسی ش هم همین طوره.امثال امام هادی در اقلیت بودن.کار اجتماعی و سیاسی خیلی بزرگی نتونستن بکنن که مثلا حکومت رو ساقط کنن.اما همیشه به وظیفه شون عمل می کردن و آگاهی بخش بودن.
بدون اینو فرزانه خانم که اقلیت ها همیشه در حال جنبش هستن.اما اگه مردم باهاشون همراه نشن کاری از دستشون برنمیاد.این اشتباهه که ما اونا رو کاملا خاموش بدونیم.

اما این که گفتین باید یه اتقلاب دشگه بشه رو هم نمیشه قبول کرد.انقلاب خیلی عظیم و گسترده س.به نظر من باید در همین نظام اطلاحات بسیاااااار گسترده ایه صورت بگیره.آخه پایه های این نظام خط فکریش خوب بوده از اول.منتها در طول تاریخ رفتارها ار اون منحرف شده.نظام با نیاز به یه گردگیری و اطلاحات اساسی داره.که متاسفانه اطلاحات در این مملکت توسط یک نفر صورت می گیره فقط...

اینا مصلحت رو در سکوت کردن می دونن.دیدین مثلا یه چیزی گرون میشه یا مثلا اختلاسی میشه می گن الان مصلحت نیست که حرف دشمن شادکن بزنین؟اینا فک می کنن هر انتقادی که بشه دشمن شاد میشه و اینا پایه های حکومتیشون سست.اما واقعا این طور نیست کسی که انتقاد می کنه بیشتر دلسوزه تا کسی که طرفداری می کنه!

"نمیتونم قبول کنم که ایران ما همه ی مسئولاش دارن به ظاهر میپردازن! از اونطرف هم نمیتونم بپذیرم که اقلیتی هم وجود داره!!!"
خوب این حرف بالاتون رو فک کنم جواب دادم تا الان.همون اول گفتم که نسبی نگاه کنیم و استثناها رو در نظر بگیریم.اقلیت رو هم گفتم که اگرچه حرکت هایی دارن اما این حرکتاشون اگر با همراهی اکثریت نباشه به چشم نمیاد.مثال امام هادی رو هم زدم.

اصل راهپیمایی نه تنها خوب که واجبه.آدم باید از مظلوم طرفداری کنه.منتها من در حال حاضر نظرم اینه که با راهپیمایی های به شکل فعلی در عین دفاع از یه سری اصول خوب،یه سری حقایق دیگه رو دارم پایمال می کنم.به خاطر همین این تاکتیک رو در پیش گرفتم که اعتراضم رو از راه های غیر تظاهرات اعلام کنم تا هم حقیقتی رو پایمال نکنم و هم این که از مظلوم طرفداری کنم.یکی از کارای خیلی خوبی که می تونیم بکنیم اینه که اجناس صهیونیستی رو نخریم تا حد امکان.این تاثیرش به مراتب بیشتر از شعارهای توخالیه.
وقتی می زنم تلویزیون و می بینم که از تظاهرات مردمی روز قدس رو به نفع خودشون مصادره می کنن ترجیح می دم نرم.وقتی به شخصبت هایی که من نسبتا قبولشون دارم سخت ترین حمله ها رو می کنن ترجیح می دم نرم.وقتی برم تظاهرات و از همین تظاهرات من علیه افکار خود من استفاده کنن بهم بر می خوره.

ممنون از وقتی که می ذاری...

رها دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:58 http://AGNES.BLOGFA.COM

دسته ی یکی مونده به آخرو قبول دارم . به خصوص اینکه به خاطر یک بدی یا خوبی تمام شخصیت یا شخصیت ها را داوری نمیکنند.
ممنون از پستت. خوب بود.
مرسی که سر زدی بهم.

تشکر از اینکه خوندی متن رو.همه ما اون دسته رو قبول داریم.اما حیف که امثال خود من رفتارمون رو به اون ها شبیه نمی کنیم.
این حرف دل همه ست.این که با یه خوبی و اشتباه شخصیت مون رو قضاوت نکنن.
خواهش می کنم.لطف داری.

فرزانه چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:03

سلام آقا علیرضا واقعا ممنونم که دونه به دونه جمله هام را وقت گذاشتین و توضیح دادین!!
شما درست میگید این دسته بندیتون بین عامه مردم وجود داره و منم قبولش دارم!! من این پستتون را از نگاه سیاست نگاه کردم!!! بین عامه مردم که شکی نیست که خیلی ها تظاهر دارن به مومن بودن. بیشتر سیاسی نگاه کردم چون سیاست ما ادعای دینی بودنش خیلی زیاده پس نباید رفتارشون خلاف این باشه!!
منم اندازه خودم رفتار ها را نگاه کردم و فکر میکنم اونجور که باید باشن نیستن!! شاید واقعا دارن تلاش میکنند و وضعیت به گونه ای هست که نتیجه ی خوبی را نمی تونند بدن!
بله همینطوره شعاری که همراه شعور نباشه ارزشی نداره!! الهی روزی نیاد که مردم فقط شعار بدن وحفظ اصول را از یاد ببرن!! خیلی بد میشه...
منم همش برام سواله که چرا به مخالفان زیاد بها نمیدن و همش میخوان به طرفداران بپردازن و ظاهر را خوب نشون بدن ! چرا به جای اینکه به مخالفین بپردازن همش میخوان وحدتشون را به دشمن نشون بدن ومیترسند که دشمن شاد بشه!!
چرا انقد نگاهشون را به بیرون انداختن و توجهشون به درون کشور نیست و دلشون به این خوشه اکثریت با خودشون همراه هستن!!! چرا اقلیت را جذب نمیکنند و از خود دورتر میکنن! مثلا چرا جواب گوی این گرونی ها نیستن!!
آقا علیرضا ما کلا سیاسی کردیم بحث را شرمنده!!
انقلابی که گفتم دقیقا منظورم همون اصلاحی که شما میگید هست!! نیاز به یه اصلاحی هست تا برگردیم به اون نظامی که مردم به خاطرش خون دادن و انقلاب شد!!
در زمان امام هادی که نتونستن با اقلیت بودنشون کاری را بکنند چون نظام حکومتی زیر دستشون نبود ولی الان حکومت ما به اسم اسلام واقعی داره عمل میکنه پس اگه اقلیتی باشه باید بتونه جلوی اشتباه ها را بگیره!! اشتباه میگم؟؟؟
من فکر میکنم الان اگه بخوان اسلام واقعی را عملی کنند خیلی دستشون بازه!! اگه اقلیت از خودشون تکونی بدن میتونند وضع را خیلی بهتر از این بکنند و حداقل جلوی اینایی که دارن توی لباس مذهب اشتباه میکنند را بگیرن!!
این راهپیمایی نرفتنون را میفهمم ولی بازم میگم آدم باید برای اصلش بره و کاری به بقیه نداشته باشه که شعار بی شعور میدن!! ولی اینکه تظاهراتشون علیه تفکرات شماست بحثش جداست.
واقعا از توضیح هاتون ممنونم.

سلام بر فرزانه خانم.
من باید از شما تشکر کنم که توجه دارید به مطالبی که می ذارم و با نظراتون جلوی افراط و تفریط های منو می گیرین.
همه حرفاتون رو کاملا قبول دارم.
این که چرا به مخالفا بها نمی دن رو من تو تفکر حاکم بر نظام می دونم.نظامی که از بس دشمن و مخالف داشته دیگه عادت کرده همه کس رو دشمن فرض کنه.حتی اون منتقد دلسوزی که هدفش از انتقاد فقط و فقط آبادی کشور و دینشه.
خواهش می کنم.گفتم که.من حرفام کلی بود که خود به خود سیاسیون هم توش بودن.بنابراین باید بخشی از برداشت هامون سیاسی باشه.

فقط اون مثال امام هادی و بحث اقلیت رو یه توضیح کوچیک بدم.حرفتون رو دربست قبول می کنم که وقتی غالب مردم به نظام اسلامی روی آوردن و خودشون این نظام رو قبول کردن واقعا فرصت استثنایی بوده برای برپایی اسلام.اما متاسفانه این فرصت استثنایی کم کم داره تبدیل میشه به یه خطر جدی برای همون اسلام.
من می گم اون اقلیت همچنان وجود داره اما قدرت سیاسی اجتماعی نداره.فعالای سیاسی اجتماعی زیادی تو کشور ما هستن که هم نسبت به ایران دلسوزن و هم نسبت به دین.اما قدرت سیاسی ندارن.به عبارت دیگه حکومت اسلامی فعلی ما اون اقلیت ها رو به طور نسبی نداره.حکومت ما داره به سمت اون اکثریت ها پیش می ره ولو این که به ظاهر اقلیت ها رو هم در کنار خودش نشون بده.امام رضا هم با این که در اقلیت بود اما در دستگاه عباسی که اکثریت بود حضور داشت.
اقلیت هامون خیلی اقلیتن:))مشکل اینجاست!
در مورد تظاهرات هم بگم مگه فقط آدم باید بره تظاهرات روز قدس تا نشون بده ضد صهیونیستیه؟من با روش های دیگه ای این نفرتم رو از اسرائیل نشون می دم.
اگر قطره ای که عاشق از بین بردن بدی هاست،بدونه که حضورش در جمع قطره های دیگه ممکنه یک سیل رو راه بندازه و خوب و بد،هر دو رو نابود کنه ترجیح می ده مسیری رو پیدا کنه که فقط بدی ها رو خراب کنه.این قطره همراه اکثریت نمیشه تا خوبی ها باقی بمونن.

خواهش می کنم فرزانه خانم...

فرزانه شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:47 http://pishbesuyearameshsh.blogfa.com

سلام آقا علیرضا ببخشین دیر اومدم!! یعنی اومدم پاسختون را خوندم ولی نرسیدم تشکرکنم از توضیحاتون!
تفکر حاکم بر نظام را خوب گفتین اینکه دلیل اینکه به مخالفین زیادتوجه نمیکنند اینه که به چشم دشمن میبینن هر مخالفی را نه منتقد
آهــــان قدرت سیاسی ندارن!!!! منم فکر میکنم که همه تلاششون را دارن میکنند ولی جوابی که می خوان را هنوز نتونستند بگیرن!!!
ولی باید جلوی اینایی که تو لباس مذهب اشتباه می کنند را بگیرن که اعتماد مردم از بین نره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آقا علیرضا خان با آدرس جدیدم لینکم کنید.

سلام فرزانه خانم.
خواهش می کنم.وظیفه بود.
بله.الان اصلی ترین وظیفه همه ماها اینه که جلوی آسیب به دین رو بگیریم.

ئه؟!چرا عوض کردین وبلاگتونو؟!چشم حتما.

مهدیه شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:48 http://kahfelanam.blogfa.com/

سلام
من جزو هیچکدوم از این دسته ها نیستم

متنتون عالی بود. میلینکونمش

سلام.
دسته تون چه جوریه مگه؟
لطف دارین.خیلی ممنون:)

ندا یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:21 http://110asemanisho.blogfa.com

سلاااام
یه عده ای از ادما تو چهره ی مذهبیت هستند...
تشخیص اینکه کدام حق و باطل باید(البته با اگاهی) خودمون باید تشخیص بدیم...
من وقتی طرح ولایت رفتم خیلی چیزا برام روشن شد...
ای کاش شما هم طرح ولایت شرکت میکردید...
در پناه حق

سلام بر ندا خانم!خیلی خوشحالم که بعد مدت ها اومدین!
ایشالله که زحمتایی که تو این طرح کشیدید قبول حق باشه.
راستش من خیلی آشنایی ندارم با طرح ولایت.
بله خوب.ریا کلا گناه پردامنه ایه.اکثرمون یه جورایی دقیق بشیم می بینیم که بهش دچاریم.
یه خسته نباشید اساسی بابت زحمت هاتون...

فرزانه دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 20:42 http://pishbesuyearameshsh.blogfa.com

سلام خوبین؟؟؟ چه خوب شما هم آپ کردین!! الان میرم می خونم
آقا علیرضا اومدم کتاب پیشنهاد بدم!!
راستش کتاب هایی که من می خونم هیچکدوم کتاب های بزرگ و معروف نیستن!!
همیشه کتابام را از نمایشگاه های کتاب می خرم!! هر موضوعی که دنبالش باشم را میگردم بین کتاب ها تا پیداشون کنم!! که تمامش کم حجمه ولی موضوع هاش خوبه!!
حالا یه کتاب معروف را بهتون پیشنهاد میکنم بگیرید بخونیدش خیلی خوبه!!
کتاب هفت عادت مردمان موثر( درس های نیرومندی برای دگرگونی خویشتن) نوشته استفان کاوی!!
خودم الان دارم می خونمش 100 تا صفحه اش را خوندم واقعا عالی بود برام!! کمک میکنه خودتون را بشناسید و در کنارش با این7 اصل یادتون میده چه نگرشی نسبت به زندگی و مشکلات و ارتباطاتتون داشته باشید!!!
یه کتاب دیگه: دارالشفاء قرآن( درمان بیماری های معنوی انسان در داروخانه قرآن) نوشته مهدی احمدی!
که توی این کتاب در مورد بیماری های معنوی مثل عجب و ریا و غفلت و تکبر و... نوشته و راه درمانش را هم از نگاه قرآن گفته!! خیلی کامل نیست ولی جهت آشنایی با این بیماری های خونه دل خراب کن خوبه!!
آهنگ وبتون هم قشنگه!!!
منم شب انتظار داریوش رفیعی را خیلی دوست دارم(منتظرت بودم)
زنده باشین.

سلام.الحمدلله بدک نیستیم!

آهان!چقد خوب!منم عاضق نمایشگاه های مختلف به خصوص نمایشگاه کتابم.اما حیف که این دوره اصن نمایشگاه خوب نیود

حتما به لیست کتابایی که می خوام بخونم اضافه می کنم.راستش تا حالا کتابای روانشناسانه رو نخوندم.یه جورایی حرفاشون رو دور تصور می کنم.البته یه وقت ناراحت نشید شماها!

ممنون.منم کلا آهنگا و خواننده های قدیمی رو دوست دارم.سادگی و اصالت توشون موج می زنه بر خلاف موسیقی جدیدمون!

مهدیه پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 19:22 http://kahfelanam.blogfa.com/

والا ما دوست داریم دسته چهارم باشیم اما خب نمیشه

همینم که دسته چهارم رو خوب بدونیم خیلیه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد